اسطوره ى بیمارى روانى(1)

نویسندگان

1 .

2 کارشناسى روان شناسى و علوم تربیتى دانشگاه الزهرا(س)

3 محقق پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى

چکیده

هدف من در این مقاله طرح این پرسش است که «آیا چیزى به عنوان بیمارى روانى وجود دارد؟» و نشان خواهم داد که چنین چیزى وجود ندارد. از آن جا که امروزه مفهوم بیمارى روانى، کاربرد فراگیرى دارد، به نظر مى رسد که تحقیق درخصوص موارد کاربرد این واژه مسئله اى مهم و در خور توجه باشد. البته بیمارى روانى به معناى واقعى کلمه یک «چیز» یا شىء فیزیکى نیست و از این رو فقط به همان صورت که مفاهیم نظرى دیگر وجود دارند، مى تواند «وجود داشته باشد». در حال حاضر تئورى هاى رایج، دست کم براى آنها که به آن باور دارند، دیر یا زود، همچون «حقیقت هاى عینى» (یا «واقعیت ها») قلمداد مى شوند. در دوره هاى تاریخى معین مفاهیم تبیین کننده اى مثل خدایان، ساحران و میکرو ارگانیسم ها نه تنها به عنوان نظریه ها بلکه به عنوان علل آشکار کثیرى از وقایع به کار رفته اند. به نظر من، امروزه بیمارى روانى به طور وسیع و با شیوه ى نسبتاً مشابه علت بروز اتّفاقات گوناگون تلقّى مى شود. براى یافتن راه چاره اى در خصوص به کارگیرى فضل فروشانه ى مفهوم بیمارى روانى،خواه به عنوان یک پدیده، نظریه یا یک علت واضح و آشکار، این سؤال را مطرح مى کنیم که معناى این که گفته شود «شخصى از لحاظ روانى بیمار است.»، چیست؟
در ادامه به طور مختصر به شرح مواردى مى پردازیم که مفهوم بیمارى روانى اغلب به آنها اطلاق شده است و استدلال خواهیم کرد که این مفهوم، هر قدر هم که مفید بوده باشد، بیش از اندازه عمر کرده و در حال حاضر صرفاً اسطوره اى است که کارکرد مفیدى دارد.