per
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
2016-06-21
22
87
7
32
1247
روششناسی سیستمی چندگانه: رویکردی نوین در پژوهشهای مدیریت
.
علی نقی مصلح شیرازی
an_mosleh@yahoo.com
1
حبیب الله رعنایی
2
محمد تقی ایمان
ghmahdavi@rose.shirazu.ac.ir
3
مهدی تاجیک
tajik.mba@gmail.com
4
هیات علمی بخش مدیریت دانشکده اقتصاد- مدیریت و علوم اجتماعی دانشگاه شیراز
هیات علمی بخش مدیریت دانشکده اقتصاد- مدیریت و علوم اجتماعی دانشگاه شیراز
هیات علمی دانشگاه شیراز
دانشکده اقتصاد، مدیریت و علوم اجتماعی دانشگاه شیراز
امروزه مدیران با چالشهایی همچون پیچیدگی و پویایی فزاینده در ماهیت سازمانها و صنایع، مسائل غیرساختاریافته و عدماطمینان محیطی مواجه هستند. در چنین شرایطی درک، بررسی و تجزیه و تحلیل مسائل سازمانی و تدوین راهبردهای مناسب، کاری دشوار قلمداد میشود. روششناسیهای سیستمی مانند تحقیق در عملیات، تئوری پیچیدگی، سایبرنتیک و پویاییشناسی به تنهایی قادر به حلوفصل مسائل سازمانی نیستند. آنها کارآمدی لازم را در مواجهه با شرایط ویژه سازمانهای امروزی ندارند. مدیران ازاینرو نیازمند رویکردهایی نوین و خلاقانه هستند. آنها باید ورای پارادایمهای حاکم، امکان بهرهمندی از نقاط قوت روششناسیهای مختلف برای مواجهه با چنین شرایطی را فراهم سازند. روششناسی سیستمی چندگانه در قالب پارادایمی نوین [و متأثر از پارادایم انتقادی علوماجتماعی]، مدیران و پژوهشگران حوزۀ سازمان و مدیریت را در شناخت وضع موجود و مطلوب و ارائه راهکارهایی مناسب توانمند میسازد. در این مقاله با معرفی مبانی فلسفی اینگونه روششناسیها و دشواریهای مربوط به آنها، الگوهای مختلف ایجاد یک روششناسیسیستمیچندگانه و اصول حاکم بر آنها ارائه میگردد.
امروزه مدیران با چالشهایی همچون پیچیدگی و پویایی فزاینده در ماهیت سازمانها و صنایع، مسائل غیرساختاریافته و عدماطمینان محیطی مواجه هستند. در چنین شرایطی درک، بررسی و تجزیه و تحلیل مسائل سازمانی و تدوین راهبردهای مناسب، کاری دشوار قلمداد میشود. روششناسیهای سیستمی مانند تحقیق در عملیات، تئوری پیچیدگی، سایبرنتیک و پویاییشناسی به تنهایی قادر به حلوفصل مسائل سازمانی نیستند. آنها کارآمدی لازم را در مواجهه با شرایط ویژه سازمانهای امروزی ندارند. مدیران ازاینرو نیازمند رویکردهایی نوین و خلاقانه هستند. آنها باید ورای پارادایمهای حاکم، امکان بهرهمندی از نقاط قوت روششناسیهای مختلف برای مواجهه با چنین شرایطی را فراهم سازند. روششناسی سیستمی چندگانه در قالب پارادایمی نوین [و متأثر از پارادایم انتقادی علوماجتماعی]، مدیران و پژوهشگران حوزۀ سازمان و مدیریت را در شناخت وضع موجود و مطلوب و ارائه راهکارهایی مناسب توانمند میسازد. در این مقاله با معرفی مبانی فلسفی اینگونه روششناسیها و دشواریهای مربوط به آنها، الگوهای مختلف ایجاد یک روششناسیسیستمیچندگانه و اصول حاکم بر آنها ارائه میگردد.
https://method.rihu.ac.ir/article_1247_99796eb08ebbb35f96da2e312cf7a884.pdf
روششناسیسیستمی
روش شناسی سخت و نرم
روش-شناسیسیستمی چندگانه
فلسفۀ پراگماتیک
per
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
2016-06-21
22
87
33
56
1248
آیا شاخصهای علم، پیشرفت علمی را نشان میدهند؟ ارزیابی فلسفی یک اصل در سیاستگذاری علم و فناوری
.
ابوتراب یغمایی
a.yaghmaie@yahoo.com
1
عضو هیأت علمی دانشگاه شهید بهشتی
شاخصهای علم در سیاستگذاری علم بهعنوان ابزارهای اندازهگیری پیشرفت علمی استفاده میشوند و فلاسفۀ علم، نظریههای مختلفی را در باب پیشرفت علمی طرح کردهاند. هدف اصلی این مقاله پاسخ به این پرسش است که: «آیا شاخصهای علم نشاندهندۀ پیشرفت علمی، آنچنان که این نظریهها مطرح کردهاند، هستند؟». این مقاله میکوشد تا نشان دهد که اگر پیشرفت علمی به معنای معرفتی و اگر معرفت علمی به معنای بسطیافته اجتماعی فرض شود، آنگاه شاخصهای علم ابزارهای «مناسبی» برای اندازهگیری معرفت علمی و پیشرفت علمی هستند. در این مقاله، بخش نخست به نقش شاخصهای علم در حوزۀ سیاستگذاری علم میپردازد؛ بخش دوم، به رابطۀ میان شاخصهای علم و پیشرفت علمی از دیدگاه سیاستگذاری اختصاص دارد؛ در بخش سوم، با اشاره به سه دسته نگرش فلسفی در باب پیشرفت علمی، نشان داده میشود که نگرش یا شرح معرفتی از پیشرفت علمی با معنای مورد نظر سیاستگذاران از پیشرفت علمی مطابق است و دو شرح دیگر با معنای یادشده ناسازگار هستند؛ بخش چهارم، به معرفت علمی اجتماعی و شرح بسطیافتۀ اجتماعی از آن اختصاص دارد و در بخش پنجم نیز استدلال میشود که شاخصهای علم، معرفت علمی بسطیافتۀ اجتماعی را نشان میدهند و در نتیجه، بازنمای پیشرفت علمی هستند.
شاخصهای علم در سیاستگذاری علم بهعنوان ابزارهای اندازهگیری پیشرفت علمی استفاده میشوند و فلاسفۀ علم، نظریههای مختلفی را در باب پیشرفت علمی طرح کردهاند. هدف اصلی این مقاله پاسخ به این پرسش است که: «آیا شاخصهای علم نشاندهندۀ پیشرفت علمی، آنچنان که این نظریهها مطرح کردهاند، هستند؟». این مقاله میکوشد تا نشان دهد که اگر پیشرفت علمی به معنای معرفتی و اگر معرفت علمی به معنای بسطیافته اجتماعی فرض شود، آنگاه شاخصهای علم ابزارهای «مناسبی» برای اندازهگیری معرفت علمی و پیشرفت علمی هستند. در این مقاله، بخش نخست به نقش شاخصهای علم در حوزۀ سیاستگذاری علم میپردازد؛ بخش دوم، به رابطۀ میان شاخصهای علم و پیشرفت علمی از دیدگاه سیاستگذاری اختصاص دارد؛ در بخش سوم، با اشاره به سه دسته نگرش فلسفی در باب پیشرفت علمی، نشان داده میشود که نگرش یا شرح معرفتی از پیشرفت علمی با معنای مورد نظر سیاستگذاران از پیشرفت علمی مطابق است و دو شرح دیگر با معنای یادشده ناسازگار هستند؛ بخش چهارم، به معرفت علمی اجتماعی و شرح بسطیافتۀ اجتماعی از آن اختصاص دارد و در بخش پنجم نیز استدلال میشود که شاخصهای علم، معرفت علمی بسطیافتۀ اجتماعی را نشان میدهند و در نتیجه، بازنمای پیشرفت علمی هستند.
https://method.rihu.ac.ir/article_1248_314707e9683fff102a956b7b8a00b4d1.pdf
شاخصهای علم
پیشرفت علمی
معرفت علمی
شرح معرفتی از پیشرفت علمی
معرفت علمی بسطیافتۀ اجتماعی
per
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
2016-06-21
22
87
57
76
1251
نوشتن بهمنزلۀ روش تحقیق
.
سید بیوک محمدی
buik@ihcs.ac.ir
1
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
نگرشهای سنتی درمورد نوشتن محدود هستند مانند رابطۀ تحقیق و نوشتن که ما تحقیق میکنیم تا بدانیم و آگاه شویم. سپس شناختی را که پیدا کردهایم مینویسیم تا نتایج تحقیق را ثبت کرده باشیم. در نوشته حاضر عکس این نگرش را ارائه میدهیم. مبنی بر اینکه: ما مینویسیم تا یاد بگیریم، زیرا که نوشتن یک روند مکانیکی نیست، بلکه یک روند یادگیری، باز تولید و خلاقیت است. در ضمن آن عمل نوشتن و متن نوشته شده تأثیر زیادی در آموزش نگارندهاش ایفا میکند. پس نوشتن به منزلۀ روش تحقیق به شمار میرود. چنین بینشی میتواند در آموزش همگان که به کار نوشتن علاقهمندند، بسیار اثرگذار باشد. هنگامی که نوشتن از این منظر دیده میشود، دارای کارکردهای گوناگون سودمندی است؛ یافتههای این مقاله، بدان اشاره میکند. مهمترین آنها عبارتاند از: نوشتن بهمنزلۀ تحقیق و ادامه تحقیق، روند کشف افقهای جدید فکری و مطالب، خودشناسی و آگاهی از اعماق ذهن خویشتن، تبدیل احساس به فکر و عینیت دادن به احساسات و افکار، خلاقیت و ایجاد بستر جدید جهت درک گروهها، جامعه و فرهنگ. پیشرفت در نوشتن به تمرین نیازمند است، در این راستا پیشنهادهای عملی در انتهای مقاله در صورت اجرا میتواند فرد را به کارکردهای سودمند نوشتن، مجهز کند.
نگرشهای سنتی درمورد نوشتن محدود هستند مانند رابطۀ تحقیق و نوشتن که ما تحقیق میکنیم تا بدانیم و آگاه شویم. سپس شناختی را که پیدا کردهایم مینویسیم تا نتایج تحقیق را ثبت کرده باشیم. در نوشته حاضر عکس این نگرش را ارائه میدهیم. مبنی بر اینکه: ما مینویسیم تا یاد بگیریم، زیرا که نوشتن یک روند مکانیکی نیست، بلکه یک روند یادگیری، باز تولید و خلاقیت است. در ضمن آن عمل نوشتن و متن نوشته شده تأثیر زیادی در آموزش نگارندهاش ایفا میکند. پس نوشتن به منزلۀ روش تحقیق به شمار میرود. چنین بینشی میتواند در آموزش همگان که به کار نوشتن علاقهمندند، بسیار اثرگذار باشد. هنگامی که نوشتن از این منظر دیده میشود، دارای کارکردهای گوناگون سودمندی است؛ یافتههای این مقاله، بدان اشاره میکند. مهمترین آنها عبارتاند از: نوشتن بهمنزلۀ تحقیق و ادامه تحقیق، روند کشف افقهای جدید فکری و مطالب، خودشناسی و آگاهی از اعماق ذهن خویشتن، تبدیل احساس به فکر و عینیت دادن به احساسات و افکار، خلاقیت و ایجاد بستر جدید جهت درک گروهها، جامعه و فرهنگ. پیشرفت در نوشتن به تمرین نیازمند است، در این راستا پیشنهادهای عملی در انتهای مقاله در صورت اجرا میتواند فرد را به کارکردهای سودمند نوشتن، مجهز کند.
https://method.rihu.ac.ir/article_1251_a5d6f6791aab87f6e7b7b7bcd215504c.pdf
روش تحقیق
نوشتن و روش تحقیق
نوشتن و خودشناسی
نوشتن و کشف
نوشتن و تحقیق کیفی
نوشتن و جریان فکر
per
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
2016-06-21
22
87
77
92
1252
پیشرفت علمی، مقایسهپذیری پارادایمها و معضله سنجشناپذیری نظامهای طبقهبندی
.
مهدی عاشوری
ashoori@irip.ir
1
دانشجوی دکتری فلسفه علم مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
بررسی فلسفی «پیشرفت نظریههای علمی» از مهمترین مسائل فلسفۀ علم است. مفروض آن امکان مقایسۀ میان نظریهها بر اساس معیارهای فرانظریهای است. اما ایده «سنجشناپذیری» مدعی است که در هنگام تغییرات انقلابی علوم، انتقال میان امورِ سنجشناپذیر صورت میگیرد؛ اموری چون واژگان علمی، معیارهای ارزیابی نظریهها، جهان دانشمندان و چکیده آنها یعنی پارادایمها. کوهن در مقالۀ «سنجشپذیری، قیاسپذیری و امکان ارتباط» سنجشناپذیری را به دستهای از واژگان علمی یک نظریه محدود دانسته است. او با طرح تمایز «ترجمه−شرح» از امکان فهم و قیاسپذیری پارادایمها دفاع میکند. اما اینبار با طرح نظامهای طبقهبندی و محدودیت ناشی از ردهبندی انواع طبیعی، امور سنجشناپذیر دیگری را معرفی میکند. این پرسشها مطرح است که آیا قیاسپذیری نظریهها برای توضیح پیشرفت علمی کافی است؟ آیا سنجشناپذیری ردهبندیها معضلی در برابر مفهوم «پیشرفت علمی» است؟ در این مقاله با استفاده از نقدهای کیچر، راهی برای برون رفت از این معضل نشان میدهیم.
بررسی فلسفی «پیشرفت نظریههای علمی» از مهمترین مسائل فلسفۀ علم است. مفروض آن امکان مقایسۀ میان نظریهها بر اساس معیارهای فرانظریهای است. اما ایده «سنجشناپذیری» مدعی است که در هنگام تغییرات انقلابی علوم، انتقال میان امورِ سنجشناپذیر صورت میگیرد؛ اموری چون واژگان علمی، معیارهای ارزیابی نظریهها، جهان دانشمندان و چکیده آنها یعنی پارادایمها. کوهن در مقالۀ «سنجشپذیری، قیاسپذیری و امکان ارتباط» سنجشناپذیری را به دستهای از واژگان علمی یک نظریه محدود دانسته است. او با طرح تمایز «ترجمه−شرح» از امکان فهم و قیاسپذیری پارادایمها دفاع میکند. اما اینبار با طرح نظامهای طبقهبندی و محدودیت ناشی از ردهبندی انواع طبیعی، امور سنجشناپذیر دیگری را معرفی میکند. این پرسشها مطرح است که آیا قیاسپذیری نظریهها برای توضیح پیشرفت علمی کافی است؟ آیا سنجشناپذیری ردهبندیها معضلی در برابر مفهوم «پیشرفت علمی» است؟ در این مقاله با استفاده از نقدهای کیچر، راهی برای برون رفت از این معضل نشان میدهیم.
https://method.rihu.ac.ir/article_1252_278f1f7676c68b92acf60faf5db42f70.pdf
سنجشناپذیری
مقایسه پارادایمها
نظامهای طبقهبندی
توماس کوهن
فیلیپ کیچر
per
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
2016-06-21
22
87
93
118
1253
بررسی روش ناتورالیستی یونگ در تبیین روان و رؤیا
.
علی سنایی
sanaee_philo@yahoo.com
1
استادیار دانشگاه سمنان- گروه ادیان و عرفان
یونگ نسبت به روان، رویکرد طبیعتگرایانه اتخاذ میکند و برای تبیین رؤیای صادقه نیز راهحل طبیعتگرایانه ارائه میدهد. در نظر یونگ عمدتاً رؤیاها محتوی کهنالگوها هستند که به عنوان موضوعات ناهشیار جمعی، همبسته با غرایز هستند؛ بنابراین رؤیا منشأ طبیعی دارد. او بر اساس نظریۀ یگانهانگاریخنثی، رؤیای صادقه را با مفهوم مقارنت همزمان بین ذهن و عین توضیح میدهد. ما با توجه به آثار اصلی یونگ و با استفاده از روش تحلیلی− توصیفی رویکرد ناتورالیستی یونگ به روان و رؤیا را بررسی میکنیم. نواقص کلی ناتورالیسم و ضعف تبیین ناتورالیستی یونگ از رؤیای صادقه، بیانگر ضرورت فراروی از روانشناسی او خواهد بود. در نهایت مشخص میشود که صرفاً دفاع پراگماتسیتی از ناتورالیسم ممکن است. پس چه بسا تبیینهای متافیزیکی از روان و رؤیای صادقه در زمینه و پارادایم خود هم مورد دفاع پراگماتیستی قرار بگیرد و هم از معقولیت و توجیهپذیری برخوردار باشد. از سوی دیگر یونگ با التزام به اصالت روانشناسی، اتقان معرفت بشری را متزلزل میکند و بیجهت روانشناسی را در رأس سایر دانشهای بشری قرار میدهد.
یونگ نسبت به روان، رویکرد طبیعتگرایانه اتخاذ میکند و برای تبیین رؤیای صادقه نیز راهحل طبیعتگرایانه ارائه میدهد. در نظر یونگ عمدتاً رؤیاها محتوی کهنالگوها هستند که به عنوان موضوعات ناهشیار جمعی، همبسته با غرایز هستند؛ بنابراین رؤیا منشأ طبیعی دارد. او بر اساس نظریۀ یگانهانگاریخنثی، رؤیای صادقه را با مفهوم مقارنت همزمان بین ذهن و عین توضیح میدهد. ما با توجه به آثار اصلی یونگ و با استفاده از روش تحلیلی− توصیفی رویکرد ناتورالیستی یونگ به روان و رؤیا را بررسی میکنیم. نواقص کلی ناتورالیسم و ضعف تبیین ناتورالیستی یونگ از رؤیای صادقه، بیانگر ضرورت فراروی از روانشناسی او خواهد بود. در نهایت مشخص میشود که صرفاً دفاع پراگماتسیتی از ناتورالیسم ممکن است. پس چه بسا تبیینهای متافیزیکی از روان و رؤیای صادقه در زمینه و پارادایم خود هم مورد دفاع پراگماتیستی قرار بگیرد و هم از معقولیت و توجیهپذیری برخوردار باشد. از سوی دیگر یونگ با التزام به اصالت روانشناسی، اتقان معرفت بشری را متزلزل میکند و بیجهت روانشناسی را در رأس سایر دانشهای بشری قرار میدهد.
https://method.rihu.ac.ir/article_1253_d9782cfdaac139730862149340e4f9f4.pdf
یونگ
روان
رؤیای صادقه
ناتورالیسم
مقارنت همزمان
روانشناسی
per
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
2016-06-21
22
87
119
144
1287
درآمدی بر کاربرد منطق فازی در تبیین امور سیاسی
.
محمد حسین جمشیدی
jamshidi@modares.ac.ir
1
روح الله مرادی
2
استادیارگروه روابط بین الملل دانشگاه تربیت مدرس
دانشجوی دوره دکتری و پژوهشگر
نظریهپردازان منطق فازی با وجود شاخصههایی چون عدم قطعیت، نسبیت و کثرت متغیرها، و نیز با پیشرفتی که در سالهای اخیر در حوزههای گوناگون علوم و معارف داشتهاند، مدعی ارائه نوعی روش جدید در راستای تبیین و رسیدن به نتایج دقیقتر در تحقیق هستند. بر این مبنا، میتوان دریافت که پدیدههای سیاسی امور ارادی انسانیاند و از آنجا که عدم قطعیّت و دخیل بودن متغیّرهای فراوان در اینگونه امور و پدیدهها نقش دارند؛ بنابراین، بنیانهایی نظری که بتوانند از یکسو این امور و فرایندها را به لحاظ زیربنایی تبیین کنند و از سوی دیگر، چهارچوبی منطقی برای حصول نتایج صحیح را فراهم آورند، از اهمیت ویژهای برخوردارند. از اینرو، در این نوشتار به موضوع کاربرد منطق یا نظریه فازی در علوم سیاسی توجه میشود. در این راستا، پس از معرفی مختصر منطق فازی و نگاهی کوتاه به مبانی معرفتشناسی آن، سعی خواهد شد تا چگونگی کاربرد آن در تبیین امور، پدیدهها و روند تصمیمگیریهای سیاسی ارائه شود. درحقیقت، تلاش بر این است که براساس نظریه یا منطق فازی، نوعی نگرش جدید در باب معرفت سیاسی پیشنهاد شود و امور و تصمیمات سیاسی بر مبنای آن تفسیر شوند. پس با تولید نظریه یا ساخت چهارچوبی نظری است که واقعیتها در درون آنها معنای تازهای پیدا میکنند و در ادامه آن با نقد و بررسی صاحبنظران تکامل مییابند. منطق فازی نیز با ورود در حیطه علوم انسانی و مبنا قرار گرفتن آن در تشریح امور اجتماعی و سیاسی از این فرایند مستثنا نیست.
نظریهپردازان منطق فازی با وجود شاخصههایی چون عدم قطعیت، نسبیت و کثرت متغیرها، و نیز با پیشرفتی که در سالهای اخیر در حوزههای گوناگون علوم و معارف داشتهاند، مدعی ارائه نوعی روش جدید در راستای تبیین و رسیدن به نتایج دقیقتر در تحقیق هستند. بر این مبنا، میتوان دریافت که پدیدههای سیاسی امور ارادی انسانیاند و از آنجا که عدم قطعیّت و دخیل بودن متغیّرهای فراوان در اینگونه امور و پدیدهها نقش دارند؛ بنابراین، بنیانهایی نظری که بتوانند از یکسو این امور و فرایندها را به لحاظ زیربنایی تبیین کنند و از سوی دیگر، چهارچوبی منطقی برای حصول نتایج صحیح را فراهم آورند، از اهمیت ویژهای برخوردارند. از اینرو، در این نوشتار به موضوع کاربرد منطق یا نظریه فازی در علوم سیاسی توجه میشود. در این راستا، پس از معرفی مختصر منطق فازی و نگاهی کوتاه به مبانی معرفتشناسی آن، سعی خواهد شد تا چگونگی کاربرد آن در تبیین امور، پدیدهها و روند تصمیمگیریهای سیاسی ارائه شود. درحقیقت، تلاش بر این است که براساس نظریه یا منطق فازی، نوعی نگرش جدید در باب معرفت سیاسی پیشنهاد شود و امور و تصمیمات سیاسی بر مبنای آن تفسیر شوند. پس با تولید نظریه یا ساخت چهارچوبی نظری است که واقعیتها در درون آنها معنای تازهای پیدا میکنند و در ادامه آن با نقد و بررسی صاحبنظران تکامل مییابند. منطق فازی نیز با ورود در حیطه علوم انسانی و مبنا قرار گرفتن آن در تشریح امور اجتماعی و سیاسی از این فرایند مستثنا نیست.
https://method.rihu.ac.ir/article_1287_5fbcee02b9c9b0d5436f81d72441f08f.pdf
منطق فازی
مجموعههای فازی
نسبیّت
ابهام
سیاست
تصمیمگیری
روش فازی
سامانه فازی