per
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
2017-12-22
23
93
7
31
10.30471/mssh.2017.1390
1390
تعریف علیتی
.
امیر دیوانی
mr.behtash@gmail.com
1
دانشیار دانشگاه مفید
تعریف علیتی نام یکی از تعریفهای ممکن از اشیاست. هر جا که قوه شناخت درصدد شناسایی یک شیء برحسب واقع برآید، حاصل شناخت خود را در بهترین وضعیت به صورت تعریفی ارائه میدهد که آن شیء را هم از اشیای دیگر متمایز و هم چیستی حقیقی آن را مشخص میکند. تعریف علیتی در مرتبه عالی خود، چیستی واقعی معرَّف را با ارائه علت واقعی آن نشان میدهد و در مرتبه فروتر، چیستی واقعی معرّف را با ارائه معلول یا اثر واقعی آن به نمایش میگذارد. بدین ترتیب، تعریف علیتی یکسره بر رابطه علیت و معلولیت میان اشیاء تکیه زده است.
کشف رابطه علیت و معلولیت در میان اشیاء جز از راه فعالیتهای تصدیقی عقل ممکن نیست. عقل در نیک پیمودن این فعالیت تصدیقی به برهان تکیه میزند: قیاسی که از حیث محتوا و صورت میتواند عقل را به وضعیت شناخت (مطابق با واقع) یقینی رساند. تبیین علیتی اشیاء، حوادث و فرآیندها در هر علم حقیقی وابسته به ارائه برهان است.
در این مقاله سعی میشود تا رابطه تبیین علیتی و تعریف علیتی مشخص شود؛ بهطوریکه بتوان از هر تبیین علیتی که حضور آن در همه علوم امری شناخته شده است، یک تعریف علیتی، چه در سطح عالی و چه در سطوح دیگر، فراهم آورد. گستره اینگونه تعریف، از علوم تجربی طبیعی، انسانی، علوم ریاضی تا علوم عقلی را زیر پوشش قرار میدهد
تعریف علیتی نام یکی از تعریفهای ممکن از اشیاست. هر جا که قوه شناخت درصدد شناسایی یک شیء برحسب واقع برآید، حاصل شناخت خود را در بهترین وضعیت به صورت تعریفی ارائه میدهد که آن شیء را هم از اشیای دیگر متمایز و هم چیستی حقیقی آن را مشخص میکند. تعریف علیتی در مرتبه عالی خود، چیستی واقعی معرَّف را با ارائه علت واقعی آن نشان میدهد و در مرتبه فروتر، چیستی واقعی معرّف را با ارائه معلول یا اثر واقعی آن به نمایش میگذارد. بدین ترتیب، تعریف علیتی یکسره بر رابطه علیت و معلولیت میان اشیاء تکیه زده است.
کشف رابطه علیت و معلولیت در میان اشیاء جز از راه فعالیتهای تصدیقی عقل ممکن نیست. عقل در نیک پیمودن این فعالیت تصدیقی به برهان تکیه میزند: قیاسی که از حیث محتوا و صورت میتواند عقل را به وضعیت شناخت (مطابق با واقع) یقینی رساند. تبیین علیتی اشیاء، حوادث و فرآیندها در هر علم حقیقی وابسته به ارائه برهان است.
در این مقاله سعی میشود تا رابطه تبیین علیتی و تعریف علیتی مشخص شود؛ بهطوریکه بتوان از هر تبیین علیتی که حضور آن در همه علوم امری شناخته شده است، یک تعریف علیتی، چه در سطح عالی و چه در سطوح دیگر، فراهم آورد. گستره اینگونه تعریف، از علوم تجربی طبیعی، انسانی، علوم ریاضی تا علوم عقلی را زیر پوشش قرار میدهد
https://method.rihu.ac.ir/article_1390_c8cbe3c257680b2e6dc689442ae8fd22.pdf
تبیین علیتی
تعریف علیتی
برهان
علت و معلول
مشارکت حد و برهان
per
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
2017-12-22
23
93
33
56
10.30471/mssh.2017.1391
1391
مفهوم قاعده در فلسفه علوم اجتماعی پیتر وینچ
.
پدرام انوری
pe.anvari@gmail.com
1
ابوالفضل کیاشمشکی
akia45@gmail.com
2
دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه علم دانشگاه صنعتی امیرکبیر
دانشیار گروه فلسفه علم، دانشکده مدیریت علم و فناوری دانشگاه صنعتی امیرکبیر
از ابتدای شکلگیری جامعهشناسی، اغلب تصور میشد چنانچه از روش علوم طبیعی در مطالعات اجتماعی استفاده شود، این حوزه نیز همچون علوم طبیعی پیشرفتهای خیرهکنندهای خواهد داشت؛ اما پیتر وینچ با نشان دادن تمایز علوم اجتماعی با علوم طبیعی، امکان علم اجتماعی را به چالش میکشد و از طرف دیگر با نشان دادن پیوندی که میان علوم اجتماعی و فلسفه وجود دارد، مطالعات اجتماعی را به عنوان مطالعاتی پیشنهاد میکند که به دنبال تبیین پدیدههای اجتماعی نیست؛ بلکه ماهیتی توصیفی دارد.
وینچ به عنوان فیلسوفی که برای اولین بار ایدههای ویتگنشتاین را در فلسفه علوم اجتماعی به کار میگیرد، معتقد است از طرفی تمامی رفتارهای معنادار آدمی، قاعدهمند میباشند و از طرف دیگر فهم رفتارهای معنادار در گرو مهارت یافتن در پیروی از قاعده است که همه اینها تنها درون جامعه –با نهادهای تثبیت شده- رخ میدهد. در این مقاله سعی میشود با روشن کردن مفهوم قاعده و پیروی از آن، جایگاه کلیدی و بنیادین آن در فلسفه وینچ نشان داده شود
از ابتدای شکلگیری جامعهشناسی، اغلب تصور میشد چنانچه از روش علوم طبیعی در مطالعات اجتماعی استفاده شود، این حوزه نیز همچون علوم طبیعی پیشرفتهای خیرهکنندهای خواهد داشت؛ اما پیتر وینچ با نشان دادن تمایز علوم اجتماعی با علوم طبیعی، امکان علم اجتماعی را به چالش میکشد و از طرف دیگر با نشان دادن پیوندی که میان علوم اجتماعی و فلسفه وجود دارد، مطالعات اجتماعی را به عنوان مطالعاتی پیشنهاد میکند که به دنبال تبیین پدیدههای اجتماعی نیست؛ بلکه ماهیتی توصیفی دارد.
وینچ به عنوان فیلسوفی که برای اولین بار ایدههای ویتگنشتاین را در فلسفه علوم اجتماعی به کار میگیرد، معتقد است از طرفی تمامی رفتارهای معنادار آدمی، قاعدهمند میباشند و از طرف دیگر فهم رفتارهای معنادار در گرو مهارت یافتن در پیروی از قاعده است که همه اینها تنها درون جامعه –با نهادهای تثبیت شده- رخ میدهد. در این مقاله سعی میشود با روشن کردن مفهوم قاعده و پیروی از آن، جایگاه کلیدی و بنیادین آن در فلسفه وینچ نشان داده شود
https://method.rihu.ac.ir/article_1391_129012fe786abf7485b9b408347c53c7.pdf
قاعده
پیروی از قاعده
معنا
زبان
شکل زندگی
رفتار معنادار
وینچ
ویتگنشتاین
per
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
2017-12-22
23
93
57
78
10.30471/mssh.2017.1394
1394
بررسی امکان تاریخنگاری علم بر مبنای معانی متفاوت از انقلاب علمی
.
سیدمحمدحسن آیتاللهزاده شیرازی
1
محمدمهدی جعفری
2
استادیار گروه فلسفه دانشگاه شهید بهشتی
دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه دانشگاه شهید بهشتی
کتابهای متعددی در حوزههای تاریخ، جامعهشناسی و فلسفه علم، تحت عنوان انقلاب علمی وجود دارد. ممکن است گمان برود همانگونهکه مورّخان، تاریخ جنگ ویتنام را نوشتهاند، چیزی به نام انقلابِ علمی وجود دارد که مورّخان آن را ثبت کردهاند. در این مقاله نشان داده میشود که این تصور اولیه را تا آنجا باید تصحیح کرد که پرسید: آیا اساساً میتوان تاریخی از علم جدید به نگارش درآورد که در آن انقلاب وجود داشته باشد؟ به بیان دقیقتر، آیا امکان دارد که یک مورخ و نه فیلسوف یا دانشمند، سیر تحولات علم جدید را ثبت کند و در آن به کشفِ تاریخیِ انقلاب نائل آید؟
پاسخ ما بر اساس معانی متفاوت از انقلاب علمی یکسان نیست؛ دستکم به دو معنا از انقلاب علمی، انقلاب شبهسیاسی و انقلابهای علمی تامس کوهن، چنین امکانی وجود ندارد. در اینجا نشان داده میشود تاریخنگاری علم بر مبنای انقلاب علمی به دو معنای فوق از انقلاب یا بر پایه شواهد روشن تاریخی شکل نگرفته و یا با پیشفرضهای فلسفی انجام شده است؛ اما امکان تحقق تاریخی معنای سوم از انقلاب، انقلاب علمی پسینی، بدون پیشفرض فلسفی و مستند به تحقیقات تاریخی وجود دارد.
https://method.rihu.ac.ir/article_1394_453b4b3e30ac7dbf0dd86a5d0d2a883e.pdf
تاریخ علم
فلسفه علم
مطالعات علم
تاریخنگاری
انقلاب علمی
تامس کوهن
per
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
2017-12-22
23
93
79
106
10.30471/mssh.2017.1396
1396
بررسی روش «تاریخنگاری ایدهها»ی آرتور لاوجوی در متن منازعات روششناختی تاریخ اندیشه
.
حسین کچویان
z.abed2011@gmail.com
1
محمدسجاد صفار هرندی
2
دانشیار جامعهشناسی دانشگاه تهران
دانشجوی دکتری جامعهشناسی دانشگاه تهران
تاریخ اندیشه طی سدة اخیر موقعیت خود را بهمثابه یک دیسیپلین یا حوزة مطالعاتی متمایز تثبیت کرده است. به تبع این امر، توجه به مباحث روششناختی این حوزة مطالعاتی نیز گسترش یافته و مجموعهای از منازعات روشی را برانگیخته است. عمدهترین منازعات روششناسی حول مباحثی چون متن و زمینه، مطالعة طولی و عرضی و نیز مسئلة عینیت در جریان است.
در این مقاله، کار تاریخنگار آلمانیتبار آمریکایی، آرتور لاوجوی، در بستر این مباحث روششناسی تاریخ اندیشه مورد توجه قرار میگیرد. او که به واسطة طرح روش «تاریخ ایدهها» در محافل علمی و دانشگاهی شناخته میشود، به رویکرد متنگرا و علاقهمند به مطالعات طولی در تاریخ اندیشه تعلق دارد. بنای رویکرد روشی او بر دو ستون اصلی بنا شده است: نخست، مفهوم «واحد-ایده» که عبارت از ایدههای بنیادینی است که دکترینها و نظریهها از ترکیب آنها ساخته میشوند و دیگر تأکید بر مطالعة تحول ایدهها در بستر میدانها و حوزههای مختلف فکری بدون توجه به مرزها و دیوارهای تخصصی و رشتهای
تاریخ اندیشه طی سدة اخیر موقعیت خود را بهمثابه یک دیسیپلین یا حوزة مطالعاتی متمایز تثبیت کرده است. به تبع این امر، توجه به مباحث روششناختی این حوزة مطالعاتی نیز گسترش یافته و مجموعهای از منازعات روشی را برانگیخته است. عمدهترین منازعات روششناسی حول مباحثی چون متن و زمینه، مطالعة طولی و عرضی و نیز مسئلة عینیت در جریان است.
در این مقاله، کار تاریخنگار آلمانیتبار آمریکایی، آرتور لاوجوی، در بستر این مباحث روششناسی تاریخ اندیشه مورد توجه قرار میگیرد. او که به واسطة طرح روش «تاریخ ایدهها» در محافل علمی و دانشگاهی شناخته میشود، به رویکرد متنگرا و علاقهمند به مطالعات طولی در تاریخ اندیشه تعلق دارد. بنای رویکرد روشی او بر دو ستون اصلی بنا شده است: نخست، مفهوم «واحد-ایده» که عبارت از ایدههای بنیادینی است که دکترینها و نظریهها از ترکیب آنها ساخته میشوند و دیگر تأکید بر مطالعة تحول ایدهها در بستر میدانها و حوزههای مختلف فکری بدون توجه به مرزها و دیوارهای تخصصی و رشتهای
https://method.rihu.ac.ir/article_1396_610aeea2e4779e12f5cdba9619201630.pdf
تاریخ اندیشه
روششناسی
آرتور لاوجوی
تاریخ ایدهها
واحد-ایده
زمینهگرایی
متنگرایی
per
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
2017-12-22
23
93
107
134
10.30471/mssh.2017.1397
1397
تبیین بازنمودگرایانه توهم
.
شاپور اعتماد
1
مرتضی مباشری
mortezamobasheri@yahoo.com
2
دانشیار موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران
دانشجوی دکتری مؤسّسۀ پژوهشی حکمت و فلسفۀ ایران
هدف مقاله بررسی قدرت تبیینی بازنمودگرایی در زمینۀ توهم است. توهم از حیث طرح مسئلۀ امر ناموجود میتواند چالشبرانگیز باشد. بدین قرار مسئلۀ مقالۀ حاضر چالشِ برخاسته از توهم است. روش تحقیق مقاله تحلیل منطقی مفاهیم و تا حد امکان ذکر شواهد تجربی است. در این راستا سعی میشود نشان داده شود که ممکن است حافظه همبستگیِ معناداری با توهم داشته باشد. این امر با توسل به بازنمودگرایی ردّگیرانه و ارائۀ چند مثالِ تجربی انجام میشود که ممکن است مؤید نقش بازنمودگرایانۀ حافظه در توهم باشد. یک مثالِ نقض در مقاله طرح و قدرت پاسخگفتن یا نگفتن به آن بررسی میشود. نتیجۀ مقاله این است که بازنمودگرایی مسئله توهم را احتمالاً میتواند تبیین کند. پیشنهادهایی نیز برای پژوهشهای بیشتر ارائه شده است.
هدف مقاله بررسی قدرت تبیینی بازنمودگرایی در زمینۀ توهم است. توهم از حیث طرح مسئلۀ امر ناموجود میتواند چالشبرانگیز باشد. بدین قرار مسئلۀ مقالۀ حاضر چالشِ برخاسته از توهم است. روش تحقیق مقاله تحلیل منطقی مفاهیم و تا حد امکان ذکر شواهد تجربی است. در این راستا سعی میشود نشان داده شود که ممکن است حافظه همبستگیِ معناداری با توهم داشته باشد. این امر با توسل به بازنمودگرایی ردّگیرانه و ارائۀ چند مثالِ تجربی انجام میشود که ممکن است مؤید نقش بازنمودگرایانۀ حافظه در توهم باشد. یک مثالِ نقض در مقاله طرح و قدرت پاسخگفتن یا نگفتن به آن بررسی میشود. نتیجۀ مقاله این است که بازنمودگرایی مسئله توهم را احتمالاً میتواند تبیین کند. پیشنهادهایی نیز برای پژوهشهای بیشتر ارائه شده است.
https://method.rihu.ac.ir/article_1397_47c05a35694f1d81745d972cb066c5cd.pdf
توهم
خصیصه پدیداری
بازنمودگرایی ردگیرانه
حافظه
کارکرد
per
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
2017-12-22
23
93
135
160
10.30471/mssh.2017.1398
1398
نقد و بررسی مؤلفههای ماهیت علم در آموزش علم
..
حسین شیخ رضایی
sheykhrezaee@googlemail.com
1
فهیمه ابراهیمی تیرتاش
ebrahimi_f85@yahoo.com
2
استادیار مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور
دانشجوی دکتری فلسفه علم، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی تهران
سالهاست که ماهیت علم به عنوان یکی از اهداف آموزش علم مورد توجه قرار گرفته و درک ماهیت علم به عنوان یکی از اجزای سواد علمی مطرح شده است. در این مقاله که پژوهشی توصیفی-تحلیلی است پس از طرح رویکرد زمینهگرا در آموزش علم و انتظاراتی که از یک کلاس روزآمد علوم میرود، به چیستی ماهیت علم و مؤلفههای آن پرداخته میشود و سپس دیدگاه استاندارد درباره ماهیت علم که در استانداردهای بینالمللی آموزش علم مؤلفههای آن را شاهد هستیم معرفی شده و نقدهای وارد برآن، از جمله ارائه تصویری ثابت و غیر پویا از علم مطرح میشود.
از طرفی دیگر نشان داده میشود که این دیدگاه بهگونهای با فلسفه علم هنجاری مرتبط است. در ادامه دیدگاههای رقیبی چون وجوه علم و شباهت خانوادگی درباره ماهیت علم معرفی و نشان داده میشود که رویکرد شباهت خانوادگی افزون بر اینکه مؤلفههای دو رویکرد دیگر را شامل میشود، جامعتر، نظاممندتر، متنوعتر و در کل از مفهوم سطح بالاتری برخوردار است؛ همچنین این رویکرد سازگار با فلسفه علم توصیفی است. در انتهای مقاله پیشنهادهایی برای ورود ماهیت علم به برنامه ریزیهای درسی و آموزشی آموزش و پرورش و تربیت معلم کشور ایران ارائه شده است.
سالهاست که ماهیت علم به عنوان یکی از اهداف آموزش علم مورد توجه قرار گرفته و درک ماهیت علم به عنوان یکی از اجزای سواد علمی مطرح شده است. در این مقاله که پژوهشی توصیفی-تحلیلی است پس از طرح رویکرد زمینهگرا در آموزش علم و انتظاراتی که از یک کلاس روزآمد علوم میرود، به چیستی ماهیت علم و مؤلفههای آن پرداخته میشود و سپس دیدگاه استاندارد درباره ماهیت علم که در استانداردهای بینالمللی آموزش علم مؤلفههای آن را شاهد هستیم معرفی شده و نقدهای وارد برآن، از جمله ارائه تصویری ثابت و غیر پویا از علم مطرح میشود.
از طرفی دیگر نشان داده میشود که این دیدگاه بهگونهای با فلسفه علم هنجاری مرتبط است. در ادامه دیدگاههای رقیبی چون وجوه علم و شباهت خانوادگی درباره ماهیت علم معرفی و نشان داده میشود که رویکرد شباهت خانوادگی افزون بر اینکه مؤلفههای دو رویکرد دیگر را شامل میشود، جامعتر، نظاممندتر، متنوعتر و در کل از مفهوم سطح بالاتری برخوردار است؛ همچنین این رویکرد سازگار با فلسفه علم توصیفی است. در انتهای مقاله پیشنهادهایی برای ورود ماهیت علم به برنامه ریزیهای درسی و آموزشی آموزش و پرورش و تربیت معلم کشور ایران ارائه شده است.
https://method.rihu.ac.ir/article_1398_30eae79407931ff6b4f45454466f9874.pdf
آموزش علم
ماهیت علم
سواد علمی
دیدگاه استاندارد
رویکرد وجوه علم
رویکرد شباهت خانوادگی
رویکرد زمینهگرا
per
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
2017-12-22
23
93
161
184
10.30471/mssh.2017.1399
1399
مورخان روایتهای تاریخی را کشف میکنند یا بر میسازند؟
.
سعید موسوی سیانی
saeidmoosavi_1369@yahoo.com
1
شکرالله خاکرند
khakrand66@yahoo.com
2
دانشجوی دکتری تاریخ اسلام دانشگاه شیراز
دانشیار تاریخ دانشگاه شیراز
متأثر از انگاره مقبولیت یافته نزد فلاسفه علم تاریخ از معرفت آرمانی بهمثابه بازنمایی عینی جهان در آیینه ذهن، هرگونه واکاوی درجه دوم در خصوص دانش تاریخی ناگزیر از بازشناسی سهم فاعل شناسا در فرآوردههای معرفتی است.با عطف نظر به این شرایط، پرسش از آنکه مورخان روایتهای تاریخی را کشف میکنند یا بر میسازند، گامی مهم در گرهگشایی از مسائل فراروی دانش تاریخی است. راهبرد مقاله پیش رو جهت پاسخ بدین پرسش ایضاح مفهومی سازهگرایی و واقعگرایی و همچنین پردهبرداری از منطق تفکر تاریخی است.
واقعگرایان صورت و محتوای روایتهای تاریخی را در تناظر با صورت و محتوای واقعیتهای گذشته میبینند؛ درحالیکه از نظر سازهگرایان، مورخان در طی فرآیند طرحاندازی، طرحهای مفهومیشان را بر دادههای بیشکل تحمیل و فرافکنی میکنند. به نظر میرسد با توجه به نقش نقطه نظرات و طرحهای مفهومی مورخان در منطق تفکر تاریخی، دیدگاه سازهگرایان تصویر صحیحتری از ماهیت دانش تاریخی ارائه میکند
متأثر از انگاره مقبولیت یافته نزد فلاسفه علم تاریخ از معرفت آرمانی بهمثابه بازنمایی عینی جهان در آیینه ذهن، هرگونه واکاوی درجه دوم در خصوص دانش تاریخی ناگزیر از بازشناسی سهم فاعل شناسا در فرآوردههای معرفتی است.با عطف نظر به این شرایط، پرسش از آنکه مورخان روایتهای تاریخی را کشف میکنند یا بر میسازند، گامی مهم در گرهگشایی از مسائل فراروی دانش تاریخی است. راهبرد مقاله پیش رو جهت پاسخ بدین پرسش ایضاح مفهومی سازهگرایی و واقعگرایی و همچنین پردهبرداری از منطق تفکر تاریخی است.
واقعگرایان صورت و محتوای روایتهای تاریخی را در تناظر با صورت و محتوای واقعیتهای گذشته میبینند؛ درحالیکه از نظر سازهگرایان، مورخان در طی فرآیند طرحاندازی، طرحهای مفهومیشان را بر دادههای بیشکل تحمیل و فرافکنی میکنند. به نظر میرسد با توجه به نقش نقطه نظرات و طرحهای مفهومی مورخان در منطق تفکر تاریخی، دیدگاه سازهگرایان تصویر صحیحتری از ماهیت دانش تاریخی ارائه میکند
https://method.rihu.ac.ir/article_1399_3bcc9ad3c964e289ab40e726c3b15ee3.pdf
نظریه اکتشاف تاریخ
نظریه سازهگرایانه تاریخ
منطق تفکر تاریخی
طرح مفهومی
نقطهنظر
per
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
2017-12-22
23
93
185
207
10.30471/mssh.2017.1400
1400
سبکشناسی رویکردهای تاریخی به فلسفه اسلامی
.
مهدی گل پرور روزبهانی
tahzib@yahoo.com
1
استادیار دانشگاه قم
رویکردهای تاریخی به فلسفه اسلامی در دهههای اخیر فزونی گرفته است. بررسیهای روششناختی مرتبط موجب بصیرتافزایی پژوهشگران این حوزه خواهد بود. در این مقاله، سه گونه «تذکرهنگاری فلاسفه»، «جریانشناسی تفکر فلسفی» و «تاریخنگاری مسائل فلسفه» متمایز شده و مشخصهیابی گردیدهاند. ادبیات غنی گونه اول حاوی شرح حال رجالی است که به صورت سنتی فیلسوف دانسته میشدهاند. واکاوی کیستی فیلسوفان و چیستی سوانح مهم حیات آنان پیشفرضهای تعیینکننده اینگونه تاریخنگاری است که غالباً مغفول واقع میشود. گونه دوم معطوف به سیر تطور ادوار عرصه فلسفه است که متضمن ارزشگذاریهای فراوانی بوده و معمولاً به نحو پیشرفتمحور روایت میشود تا شرایط کنونی در نقطه اوج ماجرا قرار گیرد. جریانشناسی به صورتهایی گوناگون و گاه بنیاناً متفاوت امکانپذیر بوده و چون خودمؤید است، پذیرش آن وابسته به تمایلات مخاطب خواهد بود. ممیزه گونه سوم، بازسازی اندیشههای گذشتگان برای پاسخ به مسائل روز است. اینگونه تاریخنگاری از جهت انتخاب مسائل و همچنین گزینش فیلسوفان از جریانشناسی تفکر فلسفی تأثیر میپذیرد و البته معمولاً پس از مدتی متروک شده یا نیازمند بروزرسانی به نظر خواهد رسید.
رویکردهای تاریخی به فلسفه اسلامی در دهههای اخیر فزونی گرفته است. بررسیهای روششناختی مرتبط موجب بصیرتافزایی پژوهشگران این حوزه خواهد بود. در این مقاله، سه گونه «تذکرهنگاری فلاسفه»، «جریانشناسی تفکر فلسفی» و «تاریخنگاری مسائل فلسفه» متمایز شده و مشخصهیابی گردیدهاند. ادبیات غنی گونه اول حاوی شرح حال رجالی است که به صورت سنتی فیلسوف دانسته میشدهاند. واکاوی کیستی فیلسوفان و چیستی سوانح مهم حیات آنان پیشفرضهای تعیینکننده اینگونه تاریخنگاری است که غالباً مغفول واقع میشود. گونه دوم معطوف به سیر تطور ادوار عرصه فلسفه است که متضمن ارزشگذاریهای فراوانی بوده و معمولاً به نحو پیشرفتمحور روایت میشود تا شرایط کنونی در نقطه اوج ماجرا قرار گیرد. جریانشناسی به صورتهایی گوناگون و گاه بنیاناً متفاوت امکانپذیر بوده و چون خودمؤید است، پذیرش آن وابسته به تمایلات مخاطب خواهد بود. ممیزه گونه سوم، بازسازی اندیشههای گذشتگان برای پاسخ به مسائل روز است. اینگونه تاریخنگاری از جهت انتخاب مسائل و همچنین گزینش فیلسوفان از جریانشناسی تفکر فلسفی تأثیر میپذیرد و البته معمولاً پس از مدتی متروک شده یا نیازمند بروزرسانی به نظر خواهد رسید.
https://method.rihu.ac.ir/article_1400_6a3c90fbe3645ca32bbf50e734b940c6.pdf
تاریخ فلسفه
تاریخنگاری فلسفه
تذکرهنگاری
جریانشناسی و فلسفه اسلامی
per
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
2017-12-22
23
93
209
230
10.30471/mssh.2017.1429
1429
روششناسی قیاسگرایانه در اخلاق کاربردی؛ جایگاه نظریه در استدلالهای اخلاقی
.
محمد تقی اسلامی
eslami48@gmail.com
1
استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی قم
عالمان اخلاق کاربردی در مواجهه با مسائل اخلاقی به طور کلی دربارۀ سه روش گفتگو میکنند: روش قیاسی یا به عبارتی، استدلال از بالا به پایین، روش استقرایی یا استدلال از پایین به بالا، و روش بینابینی یا توازن متفکرانه. قیاسگرایان یا طرفداران روش قیاسی بر نقش محوری و اساسی نظریههای اخلاق هنجاری در ارزیابی و توجیه افعال و داوریهای اخلاقی تأکید میکنند. این مقاله تلاش میکند تا باگزارش و نقد قیاسگرایی، جایگاه واقعی نظریههای اخلاق هنجاری را در روششناسی اخلاق کاربردی نشان دهد. قیاسگرایی بر نقش محوری و اساسی نظریههای اخلاق هنجاری در ارزیابی و توجیه افعال و داوریهای اخلاقی، به ویژه در حیطههای مسئلهخیز تأکید میکند. با نقد و ارزیابی مدعیات و دلایل قیاسگرایان میتوان به دیدگاه روشنی دربارۀ جایگاه واقعی نظریههای اخلاق هنجاری در روششناسی اخلاق کاربردی رسید و این همان هدف مقاله است. روش بحث در این مقاله، به اقتضای ماهیت آن، کیفی است که با کاربرد روشی توصیفی – تحلیلی و انتقادی، اهم دلایل و انگیزههای قیاسگرایان را از منابع اصلی آنان به دست آورده، با نقد و بررسی آنها به این نتیجه میرسد که با اتخاذ رویکردی معتدل در نظریهپردازی و بهرهگیری از ظرفیت نظریههای اخلاقی، میتوان در کنار بهرهمندی از امتیازهای رویکرد قیاسگرایان از ایرادهای وارد بر این رویکرد در امان بود.
عالمان اخلاق کاربردی در مواجهه با مسائل اخلاقی به طور کلی دربارۀ سه روش گفتگو میکنند: روش قیاسی یا به عبارتی، استدلال از بالا به پایین، روش استقرایی یا استدلال از پایین به بالا، و روش بینابینی یا توازن متفکرانه. قیاسگرایان یا طرفداران روش قیاسی بر نقش محوری و اساسی نظریههای اخلاق هنجاری در ارزیابی و توجیه افعال و داوریهای اخلاقی تأکید میکنند. این مقاله تلاش میکند تا باگزارش و نقد قیاسگرایی، جایگاه واقعی نظریههای اخلاق هنجاری را در روششناسی اخلاق کاربردی نشان دهد. قیاسگرایی بر نقش محوری و اساسی نظریههای اخلاق هنجاری در ارزیابی و توجیه افعال و داوریهای اخلاقی، به ویژه در حیطههای مسئلهخیز تأکید میکند. با نقد و ارزیابی مدعیات و دلایل قیاسگرایان میتوان به دیدگاه روشنی دربارۀ جایگاه واقعی نظریههای اخلاق هنجاری در روششناسی اخلاق کاربردی رسید و این همان هدف مقاله است. روش بحث در این مقاله، به اقتضای ماهیت آن، کیفی است که با کاربرد روشی توصیفی – تحلیلی و انتقادی، اهم دلایل و انگیزههای قیاسگرایان را از منابع اصلی آنان به دست آورده، با نقد و بررسی آنها به این نتیجه میرسد که با اتخاذ رویکردی معتدل در نظریهپردازی و بهرهگیری از ظرفیت نظریههای اخلاقی، میتوان در کنار بهرهمندی از امتیازهای رویکرد قیاسگرایان از ایرادهای وارد بر این رویکرد در امان بود.
https://method.rihu.ac.ir/article_1429_f12178fc93159dba2025b9acdd7a08e9.pdf
اخلاق
اخلاق هنجاری
اخلاق کاربردی
روششناسی
قیاسگرایی
استدلال قیاسی
per
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
2017-12-22
23
93
231
255
10.30471/mssh.2017.1431
1431
اصل بستار علّی فیزیک، حلقه واسط طبیعتگرایی روششناختی و طبیعتگرایی متافیزیکی
.
زهرا زرگر
z.zargar@modares.ac.edu
1
ابراهیم آزادگان
azadegan@sharif.edu
2
لطف الله نبوی
3
دانشجوی دکترای فلسفه علم و فناوری دانشگاه تربیت مدرس
استادیار گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتی شریف
دانشیار گروه فلسفه دانشگاه تربیت مدرس
مطابق طبیعتگرایی روششناختی تبیینهای علمی باید صرفاً از هویات و سازوکارهای طبیعی بهره ببرند و استفاده از هویات فراطبیعی یا گزارههای مبتنی بر وحی در تبیینهای علمی مجاز نیست. از سوی دیگر طبیعتگرایی متافیزیکی، رهیافتی وجودشناختی است که مطابق آن هویات موجود در جهان محدود به هویات طبیعی میشوند و باور به آن مستلزم انکار وجود هویات فراطبیعی است.
گروهی از فلاسفه معتقدند پذیرش طبیعتگرایی روششناختی الزامی در باور به طبیعتگرایی متافیزیکی ایجاد نمیکند و این نظریه بهعنوان رهیافتی روششناختی، بهلحاظ متافیزیکی خنثی بوده و پایبندی به آن امکان مشارکت عمومی در علم را فراهم میکند؛ ولی گروه دیگر میان این دو نظریه رابطه نزدیکی میبینند و معتقدند میان باور به طبیعتگرایی روششناختی و متافیزیکی، رابطهای شبیه استلزام وجود دارد.
در این مقاله تلاش شده است تا با ارائه استدلال جدیدی، که مبتنی بر تشریح و تدقیق پیشفرضهای طبیعتگرایی روششناختی از جمله «اصل بستار علّی فیزیک» و «معرفتشناسی قرینهگرایانه» است، نشان داده شود که پذیرش طبیعتگرایی روششناختی، باور به طبیعتگرایی متافیزیکی را اجتنابناپذیر میکند و محدود کردن روش علم به روش طبیعتگرایانه با باور دینداران و خداباوران ناسازگار است.
مطابق طبیعتگرایی روششناختی تبیینهای علمی باید صرفاً از هویات و سازوکارهای طبیعی بهره ببرند و استفاده از هویات فراطبیعی یا گزارههای مبتنی بر وحی در تبیینهای علمی مجاز نیست. از سوی دیگر طبیعتگرایی متافیزیکی، رهیافتی وجودشناختی است که مطابق آن هویات موجود در جهان محدود به هویات طبیعی میشوند و باور به آن مستلزم انکار وجود هویات فراطبیعی است.
گروهی از فلاسفه معتقدند پذیرش طبیعتگرایی روششناختی الزامی در باور به طبیعتگرایی متافیزیکی ایجاد نمیکند و این نظریه بهعنوان رهیافتی روششناختی، بهلحاظ متافیزیکی خنثی بوده و پایبندی به آن امکان مشارکت عمومی در علم را فراهم میکند؛ ولی گروه دیگر میان این دو نظریه رابطه نزدیکی میبینند و معتقدند میان باور به طبیعتگرایی روششناختی و متافیزیکی، رابطهای شبیه استلزام وجود دارد.
در این مقاله تلاش شده است تا با ارائه استدلال جدیدی، که مبتنی بر تشریح و تدقیق پیشفرضهای طبیعتگرایی روششناختی از جمله «اصل بستار علّی فیزیک» و «معرفتشناسی قرینهگرایانه» است، نشان داده شود که پذیرش طبیعتگرایی روششناختی، باور به طبیعتگرایی متافیزیکی را اجتنابناپذیر میکند و محدود کردن روش علم به روش طبیعتگرایانه با باور دینداران و خداباوران ناسازگار است.
https://method.rihu.ac.ir/article_1431_418851228fe45aed4e8651a50de6ad04.pdf
طبیعتگرایی روششناختی
طبیعتگرایی متافیزیکی
اصل بستار علّی فیزیک
معرفتشناسی قرینهگرایانه
روششناسی علم