+
+
یکى از اقسام مهم تجربه دینى، تجربه تفسیرى است. این مقاله با روش توصیفى ـ تحلیلى، این قسم از تجارب دینى را با نگرش اسلامى بررسى، و محورهاى اساسى بینش قرآنى درباره این قسم از تجارب را تحلیل و تبیین مى کند. ابتدا تجربه تفسیرى را تبیین مفهومى کرده، سپس ارتباط آن را با تبیین دینى بازگفته و آنگاه با تقسیم تبیین، به عقلانى و غیرعقلانى، عقلانیّت تفسیرهاى دینى را نشان داده است. در این مقاله تأثیر و تأثر دو جانبه تجربه تفسیرى و احوال و عواطف آدمى، ارتباط تجربه تفسیرى با برخى از آموزه هاى اصلى اسلام، از جمله توحید افعالى و اسماى الهى و نیز، عوامل دخیل و منشأ خطا و عینیّت تجربه تفسیرى مورد بررسى قرار گرفته است
مقاله حاضر دیدگاه یکى از فیلسوفان دین، ویلیام آلستون، را در دفاع از منزلت معرفتى تجربه دینى بررسى مى کند. توجیه و توجیه معرفتى در معرفت شناسى آلستون از جمله مباحث مقدمى در این مقاله است. نویسنده براى بررسى رویّه اى که به تکوین باورهاى دینى منجر مى گردد، رشته استدلال هایى را پى مى گیرد که در آن آلستون به مقایسه رویه ادراک حسى و رویه ادراک دینى از منظر توجیه معرفتى مى پردازد. وى پس از طرح دو تلقى از توجیه معرفتى (تلقى سنجش گرانه و تلقى دستورى) نشان مى دهد که رویه ادراک حسّى تنها براساس تلقى حداقلى از توجیه دستورى مى تواند موجه باشد; سپس رویه ادراک دینى (مسیحى) را به محکِ این تلقى از توجیه معرفتى زده و نتیجه مى گیرد که این رویه معرفتى نیز، مانند دیگرى، واجد چنین توجیهى است و تجربه دینى مى تواند تحت شرایطى، پاره اى از باورهاى دینى را موجه کند; با این قید که چنین توجیهى در بادى نظر ممکن است با دلایل معارض قوى تر، ملغى یا تضعیف گردد.
«تجربه دینى» یکى از مباحث مهم فلسفه دین معاصر است که رویکردهاى متعددى نسبت به آن وجود دارد. تحویل و فروکاستن وحى به تجربه دینى یکى از این رویکردهاست. بر اساس این دیدگاه، وحى نه از سنخ گزاره، بلکه مواجهه و تجربه اى دینى است که براى شخص پیامبر رخ مى دهد. نوشتار حاضر که به نقد و بررسى این دیدگاه اختصاص یافته است، پس از اشاره اى اجمالى به تجربه دینى، تعریف و ماهیت آن، به توصیف و تحلیل وحى تجربى در سنت الهیات لیبرال مسیحى و همچنین در میان روشنفکران مسلمان پرداخته، سپس این دیدگاه را مورد نقد و بررسى قرار مى دهد و در پایان، پس از ذکر تفاوتهاى وحى و تجربه دینى، به تأثیر این دیدگاه بر ایمان دینى مى پردازد.
مطالعات هیوم در فلسفه دین، در پى سنجش دلایل اقامه شده بر درستى عقاید دینى و بررسى علل پدیده اى به نام دین، در تاریخ و اجتماع است. وى براى انجام این دو کار، در اغلب مواقع، روش تحقیق واحدى را به کار گرفته، آن را «استدلال آزمایشى» و یا «استنتاج علّى» نامیده است. علت استفاده هیوم از این روش، تجربه باورى اوست. وى معتقد است داورى درباره همه امور واقع، از جمله مؤلفه هاى باور دینى، همانند باور به وجود خدا یا بهوقوع معجزات، باید به روش استنتاج علّى صورت گیرد. مسائلى را که هیوم در فلسفه دین مورد بررسى قرار داده، از یکسو تحت تأثیر این دیدگاه روش شناختى است و از سوى دیگر به اقتضاى موقعیت خاص تاریخى زمان اوست; زیرا در روزگار هیوم، دین طبیعى یا عقلانى و به ویژه مباحث خاصى همچون: برهان نظم و برهان معجزه، موردتوجه اندیشمندان بوده است. بر این اساس هیوم این گونه مباحث را در اولویت تحقیقات خود در قلمرو فلسفه دین قرار داده است.
unavailable
unavailable
unavailable