پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
22
88
2016
09
22
روشی برای تولید علوم سیاسی اسلامی مطالعه موردی: دلیل بنیادین خطمشیگذاری عمومی در جهانبینی اسلامی
7
42
FA
اعظم
میرزمانی
دکترای تخصصی دانشگاه تهران - پردیس فارابی
mirzaman@ut.ac.ir
بیتوجهی به ماهیت فرهنگی علوم اجتماعی، مسئله مزمن جامعه معاصر ایران است. بسیاری از علوم اجتماعی معاصر در مفروضات لیبرالی ریشه داشته و لیبرالیسم را ترویج فرهنگ میکند و ماهیت فرهنگی علوم اجتماعی، فرهنگ بومی و به تبع آن انسجام اجتماعی جامعه ایران را به چالش میکشد. این مقاله تلاش میکند به این پرسش پاسخ دهد که چگونه میتوان در عین توجه و تقید به ویژگیهای فرهنگی جامعه ایران، از علوم اجتماعی معاصر بهره گرفت. برای این منظور ابتدا با استفاده از روش هرمنوتیک نشان میدهد که دلایل بنیادین خطمشیگذاری عمومی در جهانبینی لیبرال (اصول منفعت و ضرر) از باورهای فایدهگرایانه در مورد انسان و حکومت استنتاج شده است. سپس با استفاده از تحلیل محتوای کیفی جهتدار، باورهای اسلامی در مورد انسان و حکومت را آشکار میکند. در پایان با استفاده از باورهای اسلامی و الگوبرداری از مکانیسم استنتاج دلیل بنیادین خطمشیگذاری عمومی در جهانبینی لیبرال، نتیجه میگیرد که دلیل بنیادین خطمشیگذاری عمومی در جهانبینی اسلامی، اصل حق/ عدل است.
خطمشیگذاری عمومی,فرهنگ,جهانبینی,لیبرالیسم و اسلام
https://method.rihu.ac.ir/article_1255.html
https://method.rihu.ac.ir/article_1255_dc5d8f141121a108ac8f400776f2cd43.pdf
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
22
88
2016
09
22
پاسخهای متأخر رئالیستی به استقرای بدبینانه
43
77
FA
جواد
اکبری تختمشلو
عضو هیئت علمی دانشگاه صنعتی شریف، گروه فلسفه علم؛
jakbarit@gmail.com
<span style="font-size: large;"><span style="font-family: IRLotus;">استقرای بدبینانه استدلالی است که آنتی</span><span style="font-family: IRLotus;">رئالیست</span><span style="font-family: IRLotus;">ها درصددند تا از طریق آن رئالیسم علمی را، که موفقیت شگفت</span><span style="font-family: IRLotus;">انگیز نظریههای علمی امروزی را نشانه</span><span style="font-family: IRLotus;">ای از صدق (تقریبی) آنها قلمداد میکند، با تکیه بر تاریخ علم به چالش بکشند. این استدلال با مقالۀ</span><span style="font-family: IRLotus;"> لری لاودَن با عنوان</span><span style="font-family: IRLotus;"> «ردی بر رئالیسم همگرا» (1981) به طور جدی وارد گفتمان و مناقشه میان رئالیسم و آنتی</span><span style="font-family: IRLotus;">رئالیسم علمی شده است. رئالیست</span><span style="font-family: IRLotus;">های علمی، که با این اتفاق مواضع خویش را در خطر و تهدید جدی و مهلک دیده</span><span style="font-family: IRLotus;">اند، تا به امروز تلاش</span><span style="font-family: IRLotus;">ها، واکنش</span><span style="font-family: IRLotus;">ها و استراتژی</span><span style="font-family: IRLotus;">های متعدد و گوناگونی را در راستای مقابله با این استدلال و دفاع از رئالیسم صورت داده</span><span style="font-family: IRLotus;">اند.</span></span>
در این مقاله، بعد از معرفی استقرای بدبینانه، واکنشها و استراتژیهای رئالیستی به دو گروه متقدم و جدید تقسیم و سپس به طرح، بسط و بررسی موارد مهم از استراتژیهای گروه دوم پرداخته میشود. در پایان، بعد از طرح و بحث مسائل و مشکلات استقرای بدبینانه از منظر این استراتژیها، به عیب و غفلت مهم (دیگر) این استدلال از منظر خویش نیز پرداخته میشود.
لری لاودن,(فرا)استقرای بدبینانه,موفقیت (نظریههای علمی),صدق (تقریبی),رئالیسم علمی
https://method.rihu.ac.ir/article_1256.html
https://method.rihu.ac.ir/article_1256_27d1fc5ca2e50a7eb16579af044c3a72.pdf
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
22
88
2016
09
22
فلسفه تطبیقی به مثابه روش (با تأکید بر دیدگاه ماسون−اورسل)
79
97
FA
رضا
گندمی نصرآبادی
عضو هیأت علمی دانشگاه تهران
<span style="font-family: IRLotus;"><span style="font-size: large;">ماسون</span>−<span style="font-size: large;">اورسل، فیلسوف، شرقشناس و زبانشناس فرانسوی، تحت تأثیر مطالعات تطبیقی در حوزههای زبانشناسی، دینشناسی و اسطورهشناسی، فلسفه تطبیقی را وجهه همت خود ساخت و برای اولین بار این کلمه را وضع کرد. او فلسفه تطبیقی را به مثابه روش در نظر گرفت و نه یک رشته و گرایش مستقل. اورسل با اثرپذیری از جریان غالب پوزیتیویستی در دهههای نخست قرن بیستم درصدد ارتقای سطح فلسفه به سطح پوزیتیویستی برآمد. از این رو به نظر وی فیلسوف تطبیقی باید به آنچه در زمان و مکان یا تاریخ و جغرافیا واقع شده توجه کند و نه به تخیلات و توهمات خود ساخته. در واقع، دادههای فلسفی را باید با توجه به محیطی در نظر گرفت که در آن شکل گرفتهاند. در عین حال اورسل با فروکاستن فلسفه تطبیقی به تاریخ فلسفه و ماتریالیسم تاریخی سخت مخالف بود.</span></span><br />نکته دوم آنکه فیلسوف تطبیقی باید نگاه اومانیستی به تمام گونههای انسان فارغ از نژاد، رنگ و ملیت و نیز همه گونههای تفکر داشته باشد و به فرضیات و پیش داوریهای متافیزیکی وقعی نگذارد. روش تطبیقی ماسون اورسل مبتنی بر تشابه است؛ تشابه گاهی بنا به نسبت است و گاه بنا به تناسب. او به تشابه بنا به تناسب نظر دارد که در آن مقایسه بین دو نسبت صورت میگیرد. برای نمونه، یک بار سقراط با کنفوسیوس مقایسه میشود و بار دیگر سقراط به اعتبار نقشی که در سوفیسم یونانی ایفا میکند، با نقش کنفوسیوس در سوفیسم چینی مقایسه میشود، بیآنکه تمایزات آن دو از میان برخیزد. نوع نخست تشابه بنا به نسبت است و دومی بنا به تناسب؛ در اولی رابطه ذاتی و علّی بین دو چیز برقرار است؛ در حالی که در دومی علّیتی در کار نیست.
فلسفه تطبیقی,ماسون− اورسل,پوزیتیویسم,تشابه
https://method.rihu.ac.ir/article_1257.html
https://method.rihu.ac.ir/article_1257_b0541e90841fc1fd0db63bf773b32aac.pdf
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
22
88
2016
09
22
بررسی روایتشناختیِ پدیدارشناسی روحِ هگل
99
122
FA
محمدمهدی
اردبیلی
فارغالتحصیل دکترای فلسفۀ غرب، دانشگاه تبریز
سمیرا
رشیدپور
دانشجوی دکترای ادبیات فرانسه، دانشگاه شهید بهشتی
<span style="font-size: large;">روایتشناسی، علمی نوپاست که در دهۀ شصت قرن بیستم توسط نظریهپردازانی همچون <em>ژرار ژنت</em> و <em>تزوتان تودورف</em> ایجاد شد. این علم به طور مشخص به روششناسیِ ساختار و روشِ روایت میپردازد و به طور عمده حوزۀ عملکردش ادبیات است. از سوی دیگر، <em>پدیدارشناسی روحِ</em> هگل یکی از بزرگترین آثار تاریخ فلسفه است که در آن، هگل به تعبیری، تمام دقایق و مراتب اندیشه و تاریخ بشری را بررسی کرده و همۀ آنها را به نحوی دیالکتیکی در بطن روح جای میدهد. موضوع این کتاب در یک کلام، همانگونه که از عنوانش پیداست، داستان پدیدار شدنِ روح است. در بیش از دو قرنی که از انتشار این کتاب میگذرد، شرحها و تفسیرهای متعدد و متنوعی در حوزههای مختلف دربارۀ آن نوشته شده است.</span>
مقالۀ حاضر تلاش میکند تا صرفنظر از مباحث فلسفی و محتوایی، تمرکز خود را بر نوع پیشروی روایت و منطق حاکم بر آن معطوف کند و در نتیجه بتواند دستکم طرحی از چگونگیِ روایتشناسیِ وجوهی از <em>پدیدارشناسی روح</em> هگل و روش روایتگری این کتاب ترسیم کند. در نتیجه، این مقاله با تکیه بر تقسیمبندیهای روایتشناختی، اثر هگل را از سه منظر راوی، روایتشنو (مخاطب) و روایتگری بررسی میکند و در هر مرحله نیز نشان میدهد که هگل افزون بر ابداعات متعدد و تعیینکنندۀ فلسفی، چگونه و از چه لحاظی در زمینۀ روایتشناختی نیز دست به ابداعاتی خلاقانه، منحصربهفرد و حتی گاهی بیسابقه در تاریخ روایتِ بشری زده است.
پدیدارشناسی روح,روششناسی,روایتشناسی,روایتگری,دیالکتیک,زمان
https://method.rihu.ac.ir/article_1258.html
https://method.rihu.ac.ir/article_1258_199918249d87281597a741405283c797.pdf
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
22
88
2016
09
22
فهم بازنماییهای چند ژانری در گذار از تثلیث به کریستالیزه شدن
123
142
FA
محمد
عباس زاده
دانشیار گروه علوم اجتماعی دانشگاه تبریز
سعید
سلطانی بهرام
دانشجوی دکتری دانشگاه تبریز
soltani11@gmail.com
<span style="font-size: large;"><span style="font-family: IRLotus;">با گذار از رهیافت مدرن به رهیافت پست مدرن، ملزومات جدیدی در عرصه روششناسی پژوهش کیفی مطرح شده است. تثلیث به عنوان یکی از شیوههای اعتباربخشی در تحقیقات کیفی محسوب میشود؛ ولی مطابق جهانبینی شالودهشکنانه پست مدرن، تثلیث نقش چندانی در اعتباربخشی به یافتههای تحقیق ندارد، لذا، پژوهشگران پست مدرن، از روش کریستالیزه شدن به جای تثلیث برای افزایش اعتبار درونی یافتههای تحقیق استفاده میکنند. اصل اساسی تثلیث، کاربرد استراتژیهای مناسب و روشهای متعدد برای شناخت پدیده است؛ در حالی که، در کریستالیزه شدن، از ژانرهای متعدد برای اعتباربخشی استفاده میکنند.</span></span>
کریستالیزه شدن، رویکرد تحقیق کیفی پست مدرنی است که با برجسته کردن توصیفهای عمیق سبکهای متعدد، راهی برای یکپارچهسازی موضوعات و الگوهای تجارب زندگی محسوب میشود. عدم توجه به مبانی هستیشناختی و مفروضات آن، تمایل به تحمیل هستیشناسی یگانه، نگاه مطلقگرایانه به واقعیتهای چندگانه به طور اجتماعی برساخته شده، از جمله انتقاداتی هستند که باعث شده است تا پژوهشگران برای اعتباربخشی در متون پست مدرن از مفهوم کریستالیزه شدن استفاده کنند.
اعتبار درونی,تثلیث,کریستالیزه شدن,بازنمایی,ژانر
https://method.rihu.ac.ir/article_1259.html
https://method.rihu.ac.ir/article_1259_b8c39378fe8768fe96fcf7c2ec288d17.pdf
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
22
88
2016
09
22
کاربرد شبکههای عصبی در پژوهشهای داده بنیاد
143
162
FA
شهاب
قبادی
کارشناسی ارشد
gh_sh121@yahoo.com
سید یعقوب
حسینی
استادیار دانشگاه خلیج فارس
hosseini@pgu.ac.ir
علیرضا
ضیایی بیده
دانشجوی دکترا
ess.ziaei@gmail.com
در سالهای اخیر در روششناسی علوم انسانی تلاش زیادی برای ترکیب روشهای پژوهشی صورت گرفته است. روش دادهبنیاد و شبکههای عصبی مصنوعی از روشهایی هستند که در سالهای اخیر با استقبال تعداد زیادی از پژوهشگران مواجه شدهاند. این پژوهش با هدف ترکیب این دو روش مهم پژوهشی انجام شده است. برای دستیابی به این هدف (ترکیب این دو روش)، یک چارچوب عملیاتی پیشنهاد شده است. به این ترتیب که در این چارچوب پیشنهادی، کدهای باز استخراج شده از روش دادهبنیاد توسط روش شبکههای عصبی مصنوعی، در سازههایی دستهبندی میشوند. این در حالی است که در روش تئوری دادهبنیاد این کدهای باز بر اساس نظر پژوهشگر در سازهها دستهبندی میشوند. برای اجرایی کردن ایده ترکیب این دو روش، یک چارچوب اجرایی پیشنهاد و این چارچوب درباره خلاقیت سازمانی به کار گرفته شده است. نتایج نشان میدهد که با بهکارگیری این چارچوب میتوان دستهبندی کدهای باز استخراج شده از روش تئوری دادهبنیاد را با رویکردی کمّی انجام داد
پژوهش دادهبنیاد,شبکه عصبی,آنالیز دادهبنیاد مفهومبینذهنی,خوشهبندی
https://method.rihu.ac.ir/article_1260.html
https://method.rihu.ac.ir/article_1260_c052641ac8cd26e938efe7dd592f4f0c.pdf
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
22
88
2016
09
22
مارکسیسم به مثابه روش؛ بررسی تلقیهای روش شناختی جرج لوکاچ
163
177
FA
منصور
طبیعی
استادیار گروه جامعه شناسی دانشگاه شیراز
tabiee46@gmail.com
محمد حسین
دلال رحمانی
دانشجوی دکترای جامعه شناسی
mhdr2010@yahoo.com
<span style="font-size: large;"><span style="font-family: IRLotus;">در تاریخ تفکر مارکسیسم، لوکاچ متفکری بسیار اثرگذار بود. وی آثار مارکس را به شیوه خود قرائت کرد. بنا به خوانش او مارکسیسم نه یک نظریه تحلیلی که بیشتر یک روش برای مشاهده، فهم و تغییر جهان بود. او روش مارکس را در تلاش برای فهم و دستیابی به کلیت تعریف میکرد. وی کلیت را در دست کم پنج معنای متفاوت به کار میبرد که عبارت بودند از: بیانگر، مرکز زدوده، هنجاری، طولی و عرضی. او روش دیالکتیک را به معنای قرار دادن امور واقع درون کلیت میدانست. از این منظر تاریخمند کردن امور، بنیان روش مارکس بود. قرار دادن جزء در درون کل از طریق مفهوم میانجی ممکن بود. لوکاچ کلیت را هم فاعل و هم موضوع شناخت میدانست و در عین حال آن را به عنوان امری که میبایست ساخته شود قلمداد میکرد.</span></span>
اما تاریخمندسازی امور شامل نظریه و روش مارکس نیز میشد. به همین دلیل او در نهایت با نوعی بن بست نظری مواجه شد: اگر ماتریالیسم تاریخی و روش دیالکتیک نیز تاریخمند باشند، چگونه میتوان از کنش انقلابی در جهت دستیابی به نوعی کلیت انضمامی دفاع کرد؟ پاسخ مستلزم اتخاذ نوعی رویکرد نخبهگرایانه بود که با برخی از مفروضات اصلی او در تعارض قرار میگرفت
روش,کلیت,میانجی,دیالکتیک,تخصیص آگاهی
https://method.rihu.ac.ir/article_1261.html
https://method.rihu.ac.ir/article_1261_308a2497585b0eb876f40ddae38e4d6b.pdf
پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
روش شناسی علوم انسانی
1608-7070
2588-5774
22
88
2016
09
22
نظریهسازی و معضلات و اهداف بومی
179
201
FA
سعید
زیباکلام
عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
zibakalam@ut.ac.ir
سؤال محوری این مقاله اینست: چگونه میتوان و باید با تکیه بر آلام، آمال، و آرمانها و بدون توسل به مقوله یا مفهوم پیشرفت، اعم از مدرنیستی <span style="font-family: IRLotus;">−</span>لیبرالیستی یا سوسیالیستی<span style="font-family: IRLotus;">−</span> یا اسلامی و یا ایرانی، پژوهش کرد و بر معضلات و مسائل بومی فائق آمد؟ برای پاسخ، سعی میکنیم در وهله اول به این سؤال پاسخ دهیم که عالمان چگونه کاوشهای نظریهسازانه و تأملات نظریهپردازانۀ خود را انجام میدهند؟ و برای پاسخ بدین سؤال، سعی میکنیم تعریفی و یا تلقیای از نظریه و نظریهسازی ارائه کنیم. سپس به این موضوع میپردازیم که آیا نظریهسازی در همۀ دانشها ضروری است؟ تأمل در این سؤال ما را بدین نتایج رهنمون ساخت که اولا، دانشهایی هستند که صرفاً شامل نظریه و نظریهسازی نیستند. ثانیا، دانشهایی وجود دارند که ابداً شامل نظریه و نظریهسازی نمیشوند. تأمل بر این نتایج، ما را به طرح این سئوال سوق داد که: اساساً چرا پژوهش میکنیم؟ موشکافی این سئوال، بنوبۀ خود ما را بدین نتیجه رهنمون کرد که: ما باید برای تحقق آمال، امیال و آرمانهایی که اجتماعا و گاه انفراداً داریم دست به پژوهش بزنیم.
نظریه,نظریهسازی,قاعدهپذیری نظریهسازی,ضرورت نظریهسازی,چرایی پژوهش
https://method.rihu.ac.ir/article_1264.html
https://method.rihu.ac.ir/article_1264_7f7c1f36fe53a078cb4917350ea25a96.pdf