استنتاج امر مشاهده‌ نشده از امر مشاهده ‌شده: استقراء، قیاس یا استنتاج از راه بهترین تبیین؟

نویسنده

چکیده

باورهای ما در زندگی روزمره، عمدتاً ریشه در مشاهده دارد، با این حال، بسیاری از باورهای ما نه از مشاهدة مستقیم امور، بلکه از استنتاج به دست می‌آید: استنتاج امور مشاهدهنشده از امور مشاهدهشده. اما چنین استنتاج‌هایی مسأله‌آفرین است. دو پرسش‌ اصلی در این باره مطرح است: نخست اینکه فرایند این گونه استنتاجات چگونه فرایندی است؟ یعنی توصیف دقیق فرایند این استنتاجات. و دوم اینکه بر چه اساسی باورهای حاصل از این فرایند موجّه است؟ رویکرد سنتی در پاسخ به پرسش نخست، استقراگرایی بوده است. اما استقراگرایان در پاسخ به پرسش دوم با اشکالات جدی مواجه شده‌اند. تاکنون دو راهبرد اصلی برای برون‌رفت از این مشکلات، پیشنهاد شده است که هر دو راهبرد، پاسخ استقراءگرایان را به پرسش نخست رد می‌کند. یک راهبرد بر آن است که این دسته از استنتاجات، قیاسی است، و راهبرد دوم، هم‌عقیده با استقراءگرایان بر آن است که این استنتاجات، غیرقیاسی است اما برخلاف آنان می‌گوید استقرائی نیست. گیلبرت هارمن این استنتاجات را از نوع استنتاج از راه بهترین تبیین به شمار می‌آورد. در این مقاله، پس از توضیح مسأله، در بخش نخست پاسخ استقراگرایان و مشکلات آن، در بخش دوم، راه حل مورد دفاع درتسکی، در بخش سوم راه‌حل گیلبرت هارمن و نهایتاً در بخش چهارم اشکالات ون‌فراسن به راه‌حل هارمن طرح و تقریر شده است.

کلیدواژه‌ها