فلسفه اشراق شهاب فروزانی بود که در حوزۀ اندیشۀ اسلامی درخشید و حکمت اسلامی را با نور خود برافروخت و توانست فلسفه را به عرفان نزدیک کند؛ زیرا از یکسو از تعارض نداشتن عقل با شهود، بلکه از همسازی و همراهی این دو سخن گفت و از سوی دیگر تأکید کرد که میتوان با اندیشه و استدلال و قوانین عقلی، شهود و تجربه عرفانی را تبیین و توجیه کرد و این بود که میان اندیشه و شهود جمع سالم برقرار ساخت و زمینهای مناسب برای تحلیل عقلی و فلسفی یافتههای عرفانی به وجود آورد و فصل جدیدی در حوزه فلسفه و عرفان گشود. در این میان آنچه اهمیت ویژهای دارد بررسی چگونگی روش شناخت در مکتب فلسفی اشراق و ویژگیها و تمایز آنها با روشهای شناختی دیگر است. این مقاله روش شناخت حقیقت در نظام فلسفی اشراقی را که به دست بنیانگذار آن شیخ شهابالدین سهروردی بنا نهاده شد و پس از وی فیلسوفی نیامد که به آن روش نیندیشد و بدان وامدار نباشد، بررسی میکند و از جایگاه عقل، شهود و آموزههای دینی در حکمت اشراق و از چگونگی تلائم و توافق آنها سخن میگوید و تمایز و تفاوت این روش را با روشهای شناختی در حکمت مشاء، حکمت متعالیه و عرفان نظری بیان میکند