هدف مقاله بررسی قدرت تبیینی بازنمودگرایی در زمینۀ توهم است. توهم از حیث طرح مسئلۀ امر ناموجود میتواند چالشبرانگیز باشد. بدین قرار مسئلۀ مقالۀ حاضر چالشِ برخاسته از توهم است. روش تحقیق مقاله تحلیل منطقی مفاهیم و تا حد امکان ذکر شواهد تجربی است. در این راستا سعی میشود نشان داده شود که ممکن است حافظه همبستگیِ معناداری با توهم داشته باشد. این امر با توسل به بازنمودگرایی ردّگیرانه و ارائۀ چند مثالِ تجربی انجام میشود که ممکن است مؤید نقش بازنمودگرایانۀ حافظه در توهم باشد. یک مثالِ نقض در مقاله طرح و قدرت پاسخگفتن یا نگفتن به آن بررسی میشود. نتیجۀ مقاله این است که بازنمودگرایی مسئله توهم را احتمالاً میتواند تبیین کند. پیشنهادهایی نیز برای پژوهشهای بیشتر ارائه شده است.