مطابق طبیعتگرایی روششناختی تبیینهای علمی باید صرفاً از هویات و سازوکارهای طبیعی بهره ببرند و استفاده از هویات فراطبیعی یا گزارههای مبتنی بر وحی در تبیینهای علمی مجاز نیست. از سوی دیگر طبیعتگرایی متافیزیکی، رهیافتی وجودشناختی است که مطابق آن هویات موجود در جهان محدود به هویات طبیعی میشوند و باور به آن مستلزم انکار وجود هویات فراطبیعی است.
گروهی از فلاسفه معتقدند پذیرش طبیعتگرایی روششناختی الزامی در باور به طبیعتگرایی متافیزیکی ایجاد نمیکند و این نظریه بهعنوان رهیافتی روششناختی، بهلحاظ متافیزیکی خنثی بوده و پایبندی به آن امکان مشارکت عمومی در علم را فراهم میکند؛ ولی گروه دیگر میان این دو نظریه رابطه نزدیکی میبینند و معتقدند میان باور به طبیعتگرایی روششناختی و متافیزیکی، رابطهای شبیه استلزام وجود دارد.
در این مقاله تلاش شده است تا با ارائه استدلال جدیدی، که مبتنی بر تشریح و تدقیق پیشفرضهای طبیعتگرایی روششناختی از جمله «اصل بستار علّی فیزیک» و «معرفتشناسی قرینهگرایانه» است، نشان داده شود که پذیرش طبیعتگرایی روششناختی، باور به طبیعتگرایی متافیزیکی را اجتنابناپذیر میکند و محدود کردن روش علم به روش طبیعتگرایانه با باور دینداران و خداباوران ناسازگار است.