چکیده ۱۹۱۱ )، فیلسوف آلمانی و از بنیانگذاران فلسفه قارهایِ علوم انسانی در غرب، طرح - ویلهلم دیلتای ( ۱۸۳۳ دانسته است. این طرح دارای دو بخش سلبی و ایجابی « نقد عقل تاریخی » ، فکری خود را به پیروی از کانت است. در بخش سلبی، دیلتای ضمن اذعان به کانتی بودن پروژۀ فکری خود و تصدیق تلقّی کانتی از ماهیّت و کارکرد فلسفه به نقّادی معرفت شناسیِ غیرتاریخی، نظریۀ سوبژکتیویته و مقولات و عدم کارآمدی آن در فلسفۀ علوم انسانی میپردازد. بخش ایجابی اما در دو گام به طرح روانشناسی و طرح هرمنوتیکِ حیات تاریخی اجتماعی به عنوان بنیاد فلسفی علوم انسانی میپردازد. وی ضمن نقادی پوزیتیویسم و هیستوریسم را از هیستوریسم به عنوان « تاریخمندی » را از پوزیتیویسم و « عینیّت » ، (تاریخیگری) در فلسفه علوم انسانی هگل و قرار دادن آن در بستری « روح عین ی » نقاط قوت این دو بر میگیرد. دیلتای با بهرهگیری از ایدۀ تاریخی تجربی فرهنگی، در کنار تبیینی که از رابطۀ سهگانۀ تجربهزیسته، عینیّتیافتگیهای حیات و تعابیر حیات ارائه داده، به دفاع فلسفی از عینیّت علوم انسانی میپردازد.