این مقاله با این ادعا که روش مطالعه نهادها بیش از تشخیص اثر بخشی نهادها در عملکرد اقتصادی از اهمیت برخوردار است، تلاش میکند چارچوبی نهادی را برای تحلیل مسایل اقتصادی معرفی کند. نکتة حایز اهمیت این است که روش شناسی متداول اقتصاددانان متناسب با نظامهای بسته است، در حالی که در دنیای واقع با نظامی باز، تطور یابنده، چند لایه و غیر قابل پیشبینی مواجهیم. اگر این فرض هستیشناختی پذیرفته شود، از نظر روششناختی نیز باید اسلوبی اتخاذ شود که کسب معرفت نسبت به این جهان متغیر را امکانپذیر کند. بر اساس این روش شناسی هر تحلیلی از مسایل شروع میشود و پاسخ خود را در لایههای مختلف واقعیت اجتماعی میجوید و محور وحدت بخش شواهد جمع شده مسأله مورد نظر است.