تبارشناسی از نیچه تا فوکو

نویسندگان

.

چکیده

فوکو معمولاً در آثار پیش از دهۀ 1970 از دیرینه شناسی و در آثار پس از آن، با تأثیرپذیری از نیچه، از تبار‌شناسی بهره می‌گیرد به گونه ای که، با نقشی اساسی این دو روش در تحلیل‌های فوکو، می‌توان از دو دورۀ مهم و متمایز دیرینه شناختی و تبارشناختی نزد فوکو سخن گفت.
نگارندگان، پس از ترسیم خطوط کلی تبارشناسی نیچه و دیرینه شناسی فوکو، چگونگی گذر فوکو از دیرینه شناسی به تبارشناسی، و پیامدهای این دگرگونی روش شناختی را تبیین و ارزیابی می‌کنند.
در این مقاله نشان داده می‌شود که هر چند فوکو روش دیرینه شناسی را به طور کلی رها نکرد، اما بدین نتیجه رسید که روش تبارشناسی دگرگونی‌های حادث در نظام‌های گفتمانی را به اعمال غیرگفتمانی پیوند می‌دهد. او در این چارچوب، تحلیلی تأثیرگذار از ساختار اجتماعی قدرت عرضه کرد، و با همۀ برتری ویژه‌ای که برای تبارشناسی قائل بود دیرینه شناسی را نیز چونان مکمل آن در کل برنامۀ پژوهشی خویش پذیرفت، به گونه‌ای که، با توجه با ناروشنی خاصی که در تعریف این دو روش و ساختار و عناصر و حدود هر یک وجود دارد، تأکید بر ناگسستگی این دو روش در آثار فوکو چندان بی پایه نخواهد بود.

کلیدواژه‌ها