رویکرد نظامهای نوآوری در دو دهه پایانی قرن بیستم به نحوی آگاهانه و هدفمند برای رقابت با نگاه سنتی اقتصاددانان نئوکلاسیک به موضوعاتی همچون نوآوری، توسعه اقتصادی و رقابتپذیری اقتصادی نضج پیدا کرد. چهارچوب مفهومی نظام نوآوری با وجود انتشار و نفوذ سریع و خیرهکننده خود در مجامع آکادمیک و محافل سیاستگذارانه در سطوح ملی و بین المللی هنوز نتوانسته است، جایگاه تثبیتشده رقیب نئوکلاسیک خود را متزلزل سازد و آن را از میدان خارج کند. در مقاله حاضر رقابت معرفتی میان این دو نحله تحقیقاتی با یک رویکرد معرفتشناختی تحلیل میشود. بدین منظور، وزن هر یک از این سنتهای تحقیقاتی را در نسبت با هریک از اعضای یک مجموعه سهتایی از معیارهای عام داوری در علم (توافق با مشاهدات، سادگی، قیاس تشبیه) مشخص میکنیم و نشان میدهیم که چرا این دو رویکرد رقیب دوشادوش یکدیگر در صحنه اقتصاد نوآوری باقی ماندهاند.