چکیده
ایمره لاکاتوش نظریهای برای ارزیابی روششناسیها و انتخاب بهترین آنها ارایه کرد که بعداً فراروششناسی نام گرفت. این فراروششناسی ملهم از روششناسی برنامهی پژوهش علمی لاکاتوش و مبتنی بر ویژگیهایی بود که لاکاتوش برای یک روششناسی خوب لازم میدانست. این فراروششناسی بر آنست تا با توسل به تاریخ علم، هم به شناسایی بهترین روششناسی از میان همهی روششناسی های موجود بپردازد و هم راهی برای تاریخنگاران باز کند تا بتوانند به نحو دقیقتری، تاریخ علم را بازسازی کنند و ازینرو حتی به ارزیابی تاریخنگاری ها علم هم بپردازد.
این مقاله پس از بررسی ساختار این فراروششناسی به نقد عملکرد آن در ارزیابی روش شناسی ها و انتخاب روش شناسی بهتر و نیز دستیابی آن به اهداف اولیهاش همچون خدمت به تاریخنگاران میپردازد. همچنین مشکلاتی که بر سر راه توسل به «تاریخ واقعی» و آرای دانشمندان در ارزشیابیهای این فراروششناسی وجود دارد بررسی شده و دور باطلی که لاکاتوش در استفاده از دو مورد فوق گرفتارش میشود تبیین میشود.