چکیده
امروزه چرخشهای روششناختی در علوم اجتماعی و انسانی به پدیدهای تبدیل شده است که به صورتی پرشمار، در آثار صاحبان رأی در این حوزه، به آنها اشاره و ارجاع شده، مقولات بسیاری بر مبنای آنها توضیح داده میشود. در این مقاله، ابتدا به دو چرخش مهم در حوزهی علوم انسانی، یعنی چرخشهای زبانی و فرهنگی میپردازیم و سپس به چرخشهای روششناختی ذیل این دو، از جمله چرخشهای روایی، زندگینامهنویسی و خودزندگینامهنویسی و تاریخی اشاره میکنیم. بررسی مبانی فلسفی چرخشهای مذکور در قالب ضدیت روششناختی با رویکرد پوزیتیویسم، در ابتدا بازنموده شده است.
تغییر رویکرد از اثباتگرایی به رویکردهای انسانگرایانهی تفسیری و تفهمی، و تغیر موضع از روشهای کمی به روشهای کیفی بررسی جنبههای گوناگون پدیدههای انسانی و اجتماعی را فارغ از چارچوب کشف قوانین علی ممکن ساخته و فضا را برای قوت گرفتن سویههایی چون تاریخ و زندگینامهپژوهی و روایت است.