چکیده
حکمت متعالیهی صدر المتألهین همچنان مخالفانی دارد که آن را مکتبی التقاطی میدانند که آموزههای هستیشناختی را بدون تحفظ بر روش فلسفی، از حوزههای گوناگون معرفتی (فلسفهی مشاء، فلسفهی اشراق، عرفان، کلام و متون اسلامی) برگرفته و در ساختاری نامنسجم گردآورده است. این مقاله میکوشد با تکیه بر اظهارات صدر المتألهین، با روشی وصفی ـ تحلیلی، ویژگیهای منحصربهفرد روششناختی حکمت متعالیه را که وجه متمایز آن از دیگر مکاتب هستیشناسی است، ارائه و نشان دهد که حکمت متعالیه، در عین بهرهمندی از دستاوردهای حوزههای مختلف هستیشناسی در تمدن اسلامی، یک مکتب کاملاً فلسفی و پایبند به روش فلسفی در اثبات و نفی گزارههای مورد نظر است.
نقد روششناختی عرفان نظری از دیدگاه حکمت متعالیه، تمایز روششناختی حکمت متعالیه با حکمت اشراق، جایگاه شهود و آموزههای دینی در حکمت متعالیه، مقایسهی روش نقلی با روش عقلی و شهودی در وصول به حقایق هستیشناختی، اصطلاحشناسی «عقل منوّر» و «برهان کشفی» در حکمت متعالیه و تبلور مطالعهی میانرشتهای در حکمت متعالیه از جمله مباحث این مقاله هستند.