چکیده
فاصلهی بین تئوری و عمل در حوزهی علم سازمان همیشه، دغدغهی فکر اندیشمندان تئوری سازمان بوده؛ از اینرو، تلاش آنها بر کاهش این فاصله متمرکز بوده است. در این راستا، حوزهی جدید مطالعات فراتئوریک مسیر جدیدی برای تحقق این مهم فراهم کرده است. این مقاله در پی پاسخهای تحلیلی به سؤالهای زیر است:
1. بازاندیشی فراتئوریک به چه معناست و رهآورد آن چیست؟
2. چگونه توسعهی تئوریهای سازمان در پرتو بازاندیشی فراتئوریک معنا میشود؟
3. بازاندیشی فراتئوریک چه تعریفی از تئوری سازمان را مناسب میداند؟
4. بازاندیشی فراتئوریک چه دانشی را برای اندیشهورزان مدیریت نافع میداند؟
در پایان، به این نتیجه میرسیم که دانش نافع از منظر مطالعات فراتئوریک، دانش بومی و نه جهانشمول است. تئوریهای سازمان و مدیریت جهانشمول نیستند. باور به مفید بودن آنها باعث تکرار در کاربرد آنها شده است. تئوریها حقیقت نیستند؛ لذا یافتن قوانین لامتغیر در علم سازمان تلاشی بیهوده است