چکیده
اگرچه بالاترین سطح معرفت از انسان، معرفت فلسفی اوست، ولی انسان به عنوان یک واقعیت اجتماعی زمانی قابل درک تجربی است که معرفت فلسفی بتواند به سطح پارادایمی و پس از آن به سطح معرفت علمی نازل گردد. در این بین پارادایم، مجموعه گفتارهای منطقی است که در ارتباط بینالاذهانی اندیشمندانی مورد پذیرش جامعه علمی قرار میگیرد و به سؤالات اساسی درباره پیشفرضهای هستیشناختی، معرفتشناختی، روششناختی، انسان شناختی و ارزششناختی علم پاسخ میدهد.
در این مقاله ضمن معرفی پارادایمهای غالب در علوم انسانی (اثباتگرایی، تفسیری و انتقادی)، سعی میشود تا پاسخ این سه پارادایم به سؤالات انسانشناسی مورد بحث و بررسی قرار گیرد. آشنایی با تلقی پارادایمهای غالب علوم انسانی درباره ماهیت انسان میتواند زمینهساز نقد نظریههای لیبرالیستی، انتقادی، امانیستی و ارایه و گسترش درک مشترک از ماهیت انسان در پارادایم الهی باشد. این امر مقدمهای برای نظریهپردازی در عرصه علوم انسانی و اجتماعی دینی، به منظور توصیف و تبیین بهتر و کارآمدتر رویدادهای انسانی و اجتماعی است.