سنت تحقیقاتی حاکم بر علوم انسانی عمدتاً برگرفته از علوم طبیعی است که قابل اعتماد بودن یافتههای خود را در گرو پیروی از روشهای علوم طبیعی میداند و با عناوینی همچون «کمی»، «عینی» و «تجربی» نامگذاری شده است. در دهههای اخیر الگوی دیگری در تحقیقات علوم انسانی پا به عرصه گذاشت و مقبولیت یافت که از آن با عناوینی همچون تحقیقات «کیفی»، «طبیعتگرایی» و «مطالعة موردی» یاد میشود. نویسنده با توجه با ماهیت واقعیتهای انسانی بر این باور است که باید از ترکیب دو روش کمّی و کیفی در تحقیقات علوم انسانی استفاده کرد تا بتوان از زوایای مختلف به شناخت بهتری از واقعیتهای انسانی توفیق یافت. این ترکیب که به عنوان روش زاویهبندی مطرح است، میتواند موج نوینی از تحقیقات علوم انسانی را موجب گردد و در عرصه نظریهپردازی در علوم انسانی نیز بهکار آید. در این مقاله تعریف زاویهبندی، چگونگی استفاده از این تکنیک، کاربرد آن در تجزیه و تحلیل مسائل علوم انسانی، اهمیت استفاده از تکنیک زاویهبندی و در نهایت مزایا و معایب آن مورد بحث و بررسی قرار گرفته است