نسبیگرایان قائلند که هیچ معیار مطلقِ عینیِ جهانشمولی وجود ندارد و بنابراین، همة داوریها زمینهمحورند. ازاینرو، تمام امور ـ از امور مربوط به زیباییشناسی گرفته تا معارف بشری و حتی اصول اخلاقی ـ نسبیاند؛ یعنی، در نسبت با زمان، مکان و فرهنگی خاص معنا مییابند. ازاینرو، هر فردی/ سنتی هر کاری انجام دهد، بنا به بسترِ فرهنگی - اجتماعیِ خاصی که در آن قرار دارد، صائب و محِقّ است. پُلفایرابند، فیلسوف نسبیگرای اتریشیآمریکایی، نخست میان دو نوع نسبیگرایی تمییز نمینهد: نسبیگرایی سیاسی و فلسفی. ما در این مقاله با تمرکز بر نسبیگرایی سیاسی فایرابند نشان میدهیم که نسبیگراییمدِّ نظر او ابداً تساویگرایی نیست، بلکه ملاحظات انسانگرایانه مرکزِ ثقل نسبیگرایی او است. در پرتو همین ملاحظات است که او پلورالیسم، دموکراتیسم و آنارشیسم نظری را بر دیگر مکاتبِ رقیب ترجیح میدهد.