پارادایم‌های معاصر هستی‌شناسی فضا و نسبت آن با شناخت‌شناسی معماری

نویسندگان

1 عضو هیات علمی گروه معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحدشیروان- دانشجوی دکتری معماری دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی تهران

2 دانشیار دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی تهران

3 استادیار دانشکده معماری و شهرسازی دانشگاه تربیت‌ دبیر شهید رجایی تهران

چکیده

هستی‌شناسی، شناخت‌شناسی و روش‌شناسی در هم ‌تنیده‌اند و پرداختن به هر یک، به‌ معنای مفروض داشتن پاسخ به دو دیگری از پیش است؛ از این سه، هستی‌شناسی در مرتبۀ نخست واقع می‌شود که مبنای دو پرسش بعدی واقع می‌شود. در این مقاله به هستی‌شناسی‌های فضا پرداخته می‌شود که سه انگاشت مطلق، نسبی و رابطه‌ای را در بر می‌گیرد. بحث خواهد شد که انگاشت‌های مطلق و نسبی فضا در محدودۀ علوم اثباتی باقی می‌مانند و بر مبنای جدایی فضا از زمینۀ اجتماعی استوارند. در شناخت‌شناسی، این دو یا فضا را ابزاری برای اصلاحات اجتماعی می‌بینند یا عکس آن را اثر پذیر و گیرندۀ اثر و معنا از سازوکارهای اجتماعی فرض می‌کنند. روی آوردن به انگاشت سوم یا فضای رابطه‌ای اما بر تولید هم‌زمان فضا و جامعه تأکید می‌کند که گویی صحنه‌ای است برای نمایش جامعه؛ با هر ترتیب فضایی نمی‌تواند پذیرای نمایش باشد و هر نمایشی هم در آن مقدور نیست. این انگاشت اخیر شناخت‌شناسی فضا را به سوی مطالعات بین- و ترا- رشته‌ای هدایت می‌کند که نظریۀ معماری در دهۀ اخیر به سوی آن خیز برداشته‌ است

کلیدواژه‌ها