با اینکه در صد ساله اخیر، به ویژه نیمه دوم آن، تلاش هاى فراوانى در قالب پژوهش، سمینار، مقاله، کتاب و... در زمینه تعلیم و تربیت اسلامى به صورت جدید انجام گرفته است، ولى هنوز دانش و نظام تربیت اسلامى، در قلمرو معرفت هاى تربیتى و رفتار تربیتى، جایگاه شایسته خود را نیافته است. به ویژه در سالهاى پس از پیروزى انقلاب، پاسخ به چرایى این امر، یکى از دغدغه هاى عمده مسؤولین آموزش و پرورش کشور بوده و دیدگاه هاى متفاوتى درباره آن ارائه شده است. نگارنده در این مقاله درصدد است با نگاهى روش شناختى به پژوهش ها و اقدامات صورت یافته، «بایسته هاى اساسى پژوهش در تعلیم و تربیت اسلامى» را ارائه کند و مراحلى را که از آن غفلت شده و چنین وضعیتى را پدید آورده است، نشان دهد.