آلوین پلنتینجا و معرفت شناسى اصلاح شده *

نویسنده

عضو هیأت علمى دانشگاه یزد

چکیده

از جمله رهیافت هاى عمده در بیان رابطه عقل و دین، دیدگاهى است که به «عقلگرایىِ حداکثرى» مشهور گشته است. تجلّى عقلگرایى حداکثرى الهیات طبیعى و عقل محور بوده است، و مفروض الهیات طبیعى این است که معقولیت معتقداتِ وحیانى، شرط مقبولیت آنها را فراهم آورد. تفسیرى از معقولیت که همواره مدنظر الهى دانان طبیعى بوده، با عنوان مبناگرایى یا بنیادگرایى سنّتى قلمداد شده که مطابق با آن گزاره هاى عقلانى یا پایه هستند یا مستنتج از گزاره هاى پایه. در این تفسیر عقلانیت و صدق همواره توأمانند.
در مقابل مبناگرایى سنّتى، معرفت شناسى اصلاح شده، تفسیرى دیگر از عقلانیت را معرفى مى کند. نویسنده در این مقاله مى کوشد تا با نظر به برخى از متفکران نهضت اصلاح دینى، معرفت شناسى اصلاح شده و تفسیر آنان از عقلانیت را معرفى کند و در ادامه با بیان برخى از انتقاداتى که به این نظریه وارد شده، نتیجه مى گیرد که معرفت شناسى اصلاح شده، به نوعى دچار نسبى گرایى و تا اندازه اى ایمان گرایى است.

کلیدواژه‌ها