هر زبانى براى انتقال مفاهیم، ساختارى ویژه خود دارد. این ساختار متناسب با فهم عرفى اهل آن زبان شکل مى گیرد و بدیهى است در برگردان هر متنى از زبان مبدأ به زبان مقصود لحاظ این ویژگیها بر مترجم ضرورت دارد. این ضرورت در باب ترجمه قرآن تأکید بیشترى پیدا مى کند. خوشبختانه پس از پیروزى انقلاب اسلامى اقبال شایانى به ترجمه فارسى قرآن کریم شد و امروز ما شاهد بیش از پانزده ترجمه قرآن هستیم که پس از انقلاب به زیور طبع آراسته شده اند. مهمتر از ترجمه ها، وجود نقدها و نکته سنجیهایى است که فرآیند ترجمه قرآن را اتقان بیشترى مى بخشند. وجه مشترک همه این نقدها، عدم توجه به مقتضیات زبان فارسى در ترجمه یک متن عربى است. مقاله حاضر درصدد بیان بخشى از این مقتضیات است و امید که با رهنمودهاى فرهختیگان و قرآن پژوهان غناى بیشترى پیدا کند.