مسأله تعارض و به طور کلى رابطه علم و دین، با توجه به عدم قطعیت داده هاى علمى و تحت تأثیر قرارگرفتن برداشتهاى مختلف از قرآن با تحوّل علوم، صورتى دیگر به خود مى گیرد. از طرف دیگر، استفاده از ظواهر قرآن با مبانى مختلف، مانند آنکه همه گزاره هاى اخبارى قرآن ناظر به واقع است یا اینکه قرآن درصدد تعلیم هیچ علمى به بشر نیست و غایت قصواى آن سعادت و هدایت انسانهاست و اگر به نکته اى علمى در باب آسمان، زمین، جنین و امثال آن اشارتى دارد از باب تذکّر به عبودیّت ما و ربوبیّت اوست، باز هم مسأله علم و دین را پیچیده تر مى کند. آنچه در این بین مسلّم است، عدم تعارض قطعى و واقعى علم و دین است; یا در یافته هاى علمى باید به دیده شک نگریست، یا در ظواهر قرآن باید تأملى از نو داشت. مقاله حاضر، به بحث درباره یکى از مسائل رابطه علم و دین مى نشیند و از یک برداشت خاص حمایت مى کند. تأمل و بررسیهاى قرآن پژوهان و علم دوستان در نقد مقاله حاضر به غناى این بحث مى افزاید.