مطالعات هیوم در فلسفه دین، در پى سنجش دلایل اقامه شده بر درستى عقاید دینى و بررسى علل پدیده اى به نام دین، در تاریخ و اجتماع است. وى براى انجام این دو کار، در اغلب مواقع، روش تحقیق واحدى را به کار گرفته، آن را «استدلال آزمایشى» و یا «استنتاج علّى» نامیده است. علت استفاده هیوم از این روش، تجربه باورى اوست. وى معتقد است داورى درباره همه امور واقع، از جمله مؤلفه هاى باور دینى، همانند باور به وجود خدا یا بهوقوع معجزات، باید به روش استنتاج علّى صورت گیرد. مسائلى را که هیوم در فلسفه دین مورد بررسى قرار داده، از یکسو تحت تأثیر این دیدگاه روش شناختى است و از سوى دیگر به اقتضاى موقعیت خاص تاریخى زمان اوست; زیرا در روزگار هیوم، دین طبیعى یا عقلانى و به ویژه مباحث خاصى همچون: برهان نظم و برهان معجزه، موردتوجه اندیشمندان بوده است. بر این اساس هیوم این گونه مباحث را در اولویت تحقیقات خود در قلمرو فلسفه دین قرار داده است.