مقاله حاضر، احیاگرایى را به مانند برنامه اى پژوهشى در نظر مى گیرد که در آن، دو گروه روشنفکران دینى و عالمان دینى در طریقى متفاوت مشغول به کارند. تأکید بر این است که در مقایسه با رویکرد عالمانى که پروژه احیاگرایى را به پیش مى برند، روش امام خمینى در نوع خود بدیع و بى نظیر بوده است. بدیع بودن برنامه پژوهشى امام به این لحاظ است که وى مدعى احیاى دین در کامل ترین شکل آن (بازسازى جامعه دینى) با ابزارها و امکانات و لوازم سنتى است; چرا که ایشان به آن بُعد از دین یعنى فقه که در دیگر برنامه هاى تحقیقاتى مورد غفلت قرار مى گیرد یا به آن توجه چندانى نمى شود، بسیار تأکید مى کند. در هسته مرکزى برنامه تحقیقاتى امام، "فقه" قرار دارد. از این رو مدعاى نوشتار حاضر این است که "نظریه ولایت مطلقه فقیه" باید براساس برنامه تحقیقاتى امام به عنوان پروژه اى احیاگرانه درک گردد و نه نظریه اى صرفاً سیاسى. در واقع این نظریه، از طریق بازاندیشى در دین و افزایش توان سنت، امکان بازسازى جامعه را در عصر مدرن براساس شالوده هاى دینى فراهم مى سازد.