تفاهم میان فرهنگى و حاملان آن

نویسنده

.

چکیده

تهاجم فرهنگ هاى سلطه جو بر دیگر فرهنگ ها واقعیتى انکارناپذیر در تاریخ حیات اجتماعى انسان است. در مقابلِ تهاجم، دفاع و بلکه حمله متقابل حکم قطعى عقل سالم است. امّا از دیگر سو، فرهنگها نیازمند داد و ستد و شناخت یکدیگرند، تا از این طریق به وسعت افق اندیشه و عمل و غناى هرچه بیشتر دست یابند. برخورد فرهنگ ها، منازعه اى همه جانبه و در عین حال همراه با تعاطى است. نزاعى فکرى در عین تمایل به درک بیشتر و فهم درست تر از یکدیگر، و همین تمایل به درک بهتر است که «تفاهم میان فرهنگى» را ضرورى مى سازد. حدیث منازعه فرهنگ ناب اسلامى با فرهنگ معاصر غرب، خود به روایتى مفصل نیازمند است، و کیست که عنصر سلطه جویى و تحقیر دیگران را در جوهره فرهنگ غرب با تمام وجود درک نکند؟ از این زاویه، تحلیل جبهه مدافعین و شیوه هاى دفاع مهمترین سئوالى است که پاسخ شایسته و عمیقى را مى طلبد. به واقع نقش روشنفکران حوزوى و دانشگاهى در این جبهه چیست؟.
و اما از زاویه تلاش براى دست یابى به تفاهم نیز، دل مشغولى دیگرى لازم است. و چه بسا که با فراهم آمدن شرایط مساوى در جهت تفاهم میان فرهنگى، بخش اعظم منازعه برخیزد، البته اگر شرایط مساوى پدید آید!! بهر حال اولین سئوال در تبیین مسیر تفاهم مزبور، ارائه فرضیه تفاهم و تعیین حاملان آن است. به راستى چه کسانى مى توانند بار تفاهم میان فرهنگى را بر دوش کشند؟