چندی است مفهوم دیالوگ مورد توجه برخی از پژوهشگران اجتماعی قرار گرفته است. این پژوهشگران با استناد به نظرات مارتین بوبر، میخائیل باختین و دیوید بوهم جایگاه رفیعی برای دیالوگ در تحقیقات اجتماعی قائلشده، بیتوجهی به آن را مورد انتقاد قرار دادهاند و خواستار به وجود آوردن پارادایم جدیدی در عرصه علوم اجتماعی هستند؛ با این حال در عمل، تحقیقهایی که با عنوان رویکرد دیالوگیکال انجام شده است، صرفاً رهنمودهای نظریهپردازان دیالوگ را در هنگام مصاحبه با مشارکتکنندگان خود بهکار بستهاند؛ بدینترتیب پژوهشهای یادشده جایگاه دیالوگ را از یک پارادایم جدید به یک ابزار و تکنیک تحقیق کاهش دادهاند. در این مقاله، نخست تئوریهای صاحبنظران عرصۀ دیالوگ مورد بررسی قرار گرفته و پیامدهای مدعیات این اندیشمندان در عرصه پژوهش اجتماعی صورتبندی شده است. سپس طرح نوینی از یک پژوهش دیالوگیکال ارائه میشود؛ طرحی که بر مبنای آن کل پژوهش (و نهتنها بخشی از آن) بهمثابه گفت و شنیدی مداوم در نظر گرفته خواهد شد، گفتوشنیدهایی که ارزشمندند و باید در گزارش تحقیق گنجانده شوند.